شرح حال صائب تبریزی
استاد راهنما: سرکار خانم روحانی
نگارش: رضا ارضی سلطان
پاییز 1390
شرح حال صائب تبریزی:
میرزا محمدعلی فرزند, میرزا عبدالرحیم بازرگان تبریزی، متخلص به صائب ـ و معروف به میرزا صائب، بین سالهای 1000 تا 1007 هجری، درتبریز به دنیا آمد.
در سال 1012 هجری، پدرش همراه عدهای از بازرگانان ثروتمند، از تبریز به اصفهان آمد، که به تازگی توسط شاه عباس صفوی، به عنوان پایتخت ایران برگزیده شده بود. محمدعلی در این شهر پرورش یافت. در آغاز جوانی به سفر مکه مشرف شد. و پس از بازگشت به آستان بوسی حضرت رضا (ع) تأمل گشت.
شکر الله که بعد از سفر حج صائب عهده خود تازه به سلطان خراسان کردم
پس از بازگشت به اصفهان در سال 1034 بر خلاف میل پدر و خانواده به سودای دیدار هند که در آن روزگار سفر رایج میان طبقه جوان بود، راهی سرزمین هند گشت.
وی دفتر شعر خود را با خود برد، و چون به کابل رسید در نزد ظفرخان والی کابل اشعار خود را سامان داد. صائب به همراه ظفرخان به اگره ـ لاهورـ برهانپور ـ وکشمیر سفر کرد.
از اشعار او چنین بر میآید که بر خلاف کابل، که او در ناز و نعمت بود، در برهانپور به سبب هوای پر گرد و غبار اقامت سختی داشت.
توتیا سازد غبار اگره و لاهور را چشم من تا خاکمان گَردِ برهانپورخورد
زمانی که در برهانپور بود به او خبر دادند، که پدرش، از اصفهان به دنبال او به اگره آمده است ـ وی قصیدهای بر مدح، خواجه ابوالحسن تربتی میسراید. و از او اجازه بازگشت به وطن پس از 6 سال را میخواهد.
در سال 1042 که ظفرخان حکومت کشمیر را بهدست گرفت، صائب و پدرش هنوز در هند بودند و یکسال بعد عازم ایران شدند.
زمانیکه صائب به اصفهان برگشت، شاه صفی، نوه شاه عباس حکومت میکرد.
از آنجا که شاه صفی دارای ذوق ادبی بود، و گاهگاه غزلی میسرود، رابطه نیکو با شعرا و ادبا داشت صائب قصائدی در حق او دارد.
پس از شاه صفی فرزندش شاه عباس ثانی، به سلطنت رسید ـ در طول دوران 24 ساله سلطنت شاه عباس دوم، که خود نیز شاعر بود، و به ترکی و فارسی شعر میگفت.
صائب به بالاترین درجه شهرت و عظمت و ملک الشعرای ایران رسید.
هنگام به سلطنت رسیدن شاه سلیمان در سال 1077 صائب، پیر و عزلت نشین شده بود ولی همچنان عزیز و مورد احترام بود.
صائب در طول حیات خود، به شهرهای مشهد، قم ، کاشان، اردبیل، تبریز و نیز خطه مازندران سفر کرد.
وی فرزندی به نام میرزا رحیم داشت ـ و او هم پسری به نام محمدعلی ـ که قبرشان در نزدیکی قبر صائب است از بیت زیر که سروده او است میتوان فهمید که صائب 80 سال یا بیش از آن عمر کرده است.
دو اربعین به سر آمد زندگانی من هنوز در غم گردون شراب نیم رسم
سال وفات صائب را 1087 هجری قمری میدانند. قبر او در باغچهای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده قرار دارد.
صائب مردی دیندار و معتقد و مذهب او شیعه دوازده امامی است. به مولانا علاقه و ارادت شدید میداشت به گونهای که صد غزل برای او سروده و کتابتی به خط خود دیوان شمس کرده است
از گفته مولانا مدهوش شدم صائب این شاعر روحانی صهبای دگر دارد
به سبب همین علاقه و ارادت بعید نیست که صوفی باشد اما در این خصوص که آیا او صوفی بوده و طریقهای هم داشته است. سندی در دست نیست. و نمیتوان نظری ابراز کرد. اما آنچه مشخص است صائب مردی روشن بین است. و عرفان او عرفان الهی است.
آثار صائب:
تعداد ابیات صائب را از 80 تا 300 هزار بیت نوشتهاند. بهعلاوه 20 هزار بیت ترکی که منسوب به او است.
کلیات هفتاد و سه هزار بیتی او در حال چاپ است. و تا به حال 2 جلد از آن چاپ شده است. کتابی به نام سفینه صائب نیز از او به جای مانده. که در آن اشعار 691 شاعر، از دورانهای مختلف را که مورد پسند او بوده است را گرد آوری کرده است.
وی نزدیک به 50 جلد از منتخبهای اشعارش را که برای رجال و امرا فرستاده است را، تصحیح کرده و در حاشیه ورقها ـ غزلهایی به خط خویش نگاشته است.
منتخبی نیز از مضامین خود به نام (مرات الجمال) دارد که ابیات آن صرفاً توصیف معشوق است.
و سه قطعه نثر نیز از او موجود است
1- . یکی نامدار به شاه عباس ثانی. که در آن تقاضای باز کردن میخانهها را کرده است.
2- دیگری متنی در باب غلیان و علاقه زیاد به آن
3- نامهای به دوستی در تقاضای گل نرگس
صائب از دید معاصرانش:
صائب به قول معاصرانش مردی فرشته خوی ـ کم آزار و متواضع بوده ـ تمام تذکره نویسان از خوبیهای او سخن گفتهاند.
خوش طینتی صائب به قدری است که همه شعرای معاصرش را در اشعار خود به نهوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی، شاید به بیش از 50 نام شاعر برسیم، که از آنها با تجلیل و محبت نام برده است.
صائب از معدود شاعرانی است که زمان حیاتش اشعارش در تمام قلمرو ایران، هندوستان و عثمانی رواج داشته است و نقل است که از سلاطین روم و پادشاهان اطراف در خواست نسخهای از دیوان او را میکردند و شاه ایران به رسم هدیه این نسخه را برای آنها میفرستاد.
پیدایش سبک هندی یا اصفهانی:
شعر مانند هر چیز دیگری یک سیر تکامل دارد.
غزل فارسی از سنایی تا حافظ در یک راه سیرتکامل را سیر کرده و با حافظ و سعدی وکمال رسیده.
از اوایل قرش ششم تا اواخر قرن هشتم، غزل فارسی همان راههایی را طی کرده که سنایی و انوری نشان دهده بودند.
راه انوری با سعدی به کمال رسیده.
و راه سنایی یعنی غزل آمیخته با اندیشههای عرفانی . با حافظ به کمال رسیده.
اما پس از حافظ همه راه او را رفتند. و معانی و شیوههای بیان ، هزاران بار تکرار شده بود و ابداع و ابتکار شاعران، خاصه غزلسرایان در این دوره جای خود را به تکرار داده بود.
از قرن 9 به بعد گروهی از شعرا، تصمیم به پرهیز از تقلید و تکرار گرفتند و به بیان احساسات صمیمانه و صادقانه در غزل روی آوردند. وحشی بافقی و اهلی و عدهای دیگر از این دست بودند. اما این راه نیز گرهگشای غزل فارسی نبود و لازم بود روش جدیدی در ادبیات فارسی ایجاد شود.
این سبک، سبک طرز یا طرز ساده و بعدها سبک اصفهانی یا هندی نام گرفت و تا دویست سال سبک بی رقیب سخن فارسی بود.
از عصر مغول به بعد و نیز در عصر صفوی، اگر شعر ساده و روان و خالی از کنایه و استعارات بعید و مضامین غریب و خیالبافیهای عجیب سروده میشد مورد پسند نبود و سخن هر چه قدر پیچیدهتر و دقیقتر بود نزد اهل ادب و حتی عموم مردم شیرینتر و مقبولتر بود.
اساساًٌ سادگی و به اصطلاح آن زمان (همواری سخن) از عیوب اصلی کلام به شمار میرفت.
این غریب پسندی در انواع متون آن زمانع مشهود است. و خصیصهای است که پایههای سبک هندی و یا اصفهانی بر آن استوار است.
اینکه تذکره نویسان به وجود آورنده این طرز را با با فغانی شیرازی میدانند قول مردودی است.
ریشههای این سبک که مضمون سازی و باریک اندیشی میباشد، در غزلهای حافظ و قبل از او در سخن خاقانی ـ نظامی ـ انوری ـ امیر خسرو ـ حسن دهلوی به طور پراکنده وجود دارد.
همچنین در سوز و حال بابافغانی و شیخ آذری و لسانی و حالتی هم نشانههای این سبک موجود است. بعدها همین سبک سخن توسط محتشم ـ وحشی بافقی ـ ضمیری اصفهانی ـ ( و طبقهی بعد ) از ایشان یعنی عرفی ـ نظیری ـ کلیم کاشانی و طالب آملی ، سبک مشخص و مستقلی شد و به دست صائب به کمال رسید .
صائب، تنها شاعری است که پس از حافظ طریقهای مستقل و ممتاز دارد.
وی نماینده کامل سبکی است که 200 سال زبان ادبی ـ ایران ـ هند و عثمانی بوده و بر ذوق و حال مردم بسیاری از این سرزمینها حکومت میکرد.
به عبارت دیگر تمام محاسن سخن شعرایی چون نظیری ـ کلیم کاشانی ـ طالب آملی ـ که هر کدام از جهتی مورد توجه هستند، در صائب یکجا وجود دارند. به گونهای که سبکی که پیش از صائب طرز تازه نامیده میشد. پس از او طرز صائب نام گرفت.
محتوای سخن صائب:
به نظر صائب اصل شعر معنا است. شاعر باید حرفی برای گفتن داشته باشد. این سخن باید مثل کشف تازهای اعجابانگیز باشد. برای یافتن مضمون در جایی که همه چیز مکرر و کهنه است. راهی نیست جز اینکه روش نگریستن و برداشت نو شود. به این ترتیب از هر حقیقت خارجی ، مضامین متعددی بر حسب نوع برداشت شخصی بهدست خواهد آمد.
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت در بند مباش که مضمون نمانده است
مضمون اشعار صائب
مضمون اشعار صائب ، انسان و جهان است
خلقیات آدمی که خلقت دوگانه دارد نیمی فرشته و نیمی اهریمنی
ذ هن او مدام میکوشد رابطهای بین انسان وطبیعت و
. طبیعت و انسان برقرار کند
و جهان که مجموعهای از تضادها است. جمع نور و ظلمت است و نیز جمع حیات و ممات ،دوگانگیای که حاصلش نظام احسن دستگاه خلقت استپرداختن به موضوعات مختلف در غزل و عدم وحدت موضوع در یک غزل در سبک هندی به سالهای قبل از صائب ـ و بعد از سعدی بر میگردد. در عصر صفوی، زیبایی غزل در اختصاص داشتن هر بیت آن ، به یک معنی و اندیشه خاص است. این ویژگی سبک هندی، نیز به کمال در اشعار صائب دیده میشود. معانی که صائب در غزل ـ بیان میکند منحصر به موضوعات غزل نیست. عرفان به معنی عام و کلی ـ نکتههای فلسفی ـ اقتباء و عبوت ـ نکتههای اجتماعی ـ انتقادهای تند ، از دکانداران شریعت و طریقت و اخلاق در شعر او موج میزند. در دیوان صائب ، اثری از شور عاشقی سعدی و شیدایی مولانا نیست. صائب نیز با سعدی ـ حافظ و مولانا قابل مقایسه نیست ، زیرا که صائب پدیدهای است نو ظهور ـ و نماینده یک نوع خاص از غزل است. که پس از حافظ برای فرار از ابتذالی که، مقلدان حافظ به آن دچار شده بودند به وجود آمده است.صائب غزاداری پرهواخواهی در دوران ما است. کسی که از شیوه صائب تقلید میکند (معنی گرانی) کسی نمیتواند انگه تقلید بزند زیرا پیروی از طریقه او از آنجا که پایهاش مبتنی بر معنی یابی است. داغ تقلید بر چنین شعری میزند ،
از موضوعات رایج غزل صائب، حسب حال است که در لابهلای این نوع غزلهایش میتوان شخصیت و روحیه دو را تجسم کرد.
حساسیت شدید ـ بیقرای ـ شیدایی ـ مردمگریزی ـ حیا ونرم خویی ـ فرار از تقلید و تعریف از خود.
شیوه بیان صائب :
در این بخش کلیاتی از شیوه سخن او با توجه به بعضی از ابیات او ارائه میدهیم.
وزن در دیوان صائب محدود است.
از تکرار قافیه پروا ندارد. تکرار زیاد دارد.
شاعری است. شعر زیاد گفته ،بسیار پر شعر ـ که خود از این عیب خویش به این صورت عذر میخواند که:
نفس درازی من نیست صائب از غفلت دلم گشاده به گفتار میشود چه کنم
خیلی از غزلهای صائب، با قافیه و ردیفی است که مناسب غزل نیست اما به یافتن مضمون که مهمترین رکن شعر در نظر او است کمک میکند.
هنر خاص او در بیان معنا، استفاده از تمثیل است. ( معنی تمثیل: یک موقعیتی را با مثال عنوان میکند)
تمثیل از زمان رودکی در شعر فارسی به کار میرفته
بعدها بخشی از ادبیات ما را اشعار تمثیل تشکیل داده ( بیشتر مثنوی عارفانه سنایی ـ عطار ـ مولانا)
تمثیلهای کوتاه ومختصر که در بیتی یا مصراعی جای میگیرد و موضوعات بحث ما است بیشتر بعد از قرن پنجم به کار رفته است.
صائب مفهوم کلی و عام را در مصراعی ذکر میکند و در مصراع دیگر توجیه یا تایید آن .
مثالی از امور محسوس یا مقبول نظر عامه را میآورد.
در نمود نقشها بی اختیار افتادهام مهرهی مومم به دست روزگار افتادهام
در صائب این هنر وجود دارد که کلماتی را که به ظاهر هیچ ارتباطی و تناسبی باهم ندارند به دست نیروی ترکیب سحر آمیز مضمون به هم میبندد و وحدتی از این کثرت حاصل میکند.
من آن حسن غریبم کاروان آفرینش را که جای سیلی اخوان، بود نیل بنا گوشم
اجزای این بیت : حُسن ، غریب، کاروان، سیلی، اخوان، نیل، بناگوش
با به خاطر آوردن داستان یوسف (ع) معنی پیدا میکند.
خواننده در مییابد که او حالت یتیمی را بیان میکند که مورد قهر و بیمهری قرار گرفته.
قدرت این نیروی ترکیب از این همه بیشتر است. به طوری که میتواند خصوصیات تعارض و متضاد را در هم آمیزد. و به آنها توافق و هماهنگی بخشد.
با آب رو بساز که جاوید زنده ماند چون خضر هر که کرد، قناعت به آب خشک
خشک و آب ، آب تر است اما اینجا ، خشک که مخالف تر است.
صفت تری و رطوبت شده است. اوج هنر صائب در این ترکیب است.
صفتهای آرایه
صفتهایی چون مراعات النظیر ـ طباق ـ تضاد ـ ایهام ـ تناسب در اشعار صائب به وفور یافت میشود.
از آنجا که یکی از منابع مهم تمثیل های صائب زندگی واقعی و مشاهدات عادی و روزمره او است.
بسیاری از لغات و اطلاعات عوامانه و بازاری در شعر او وارد شده است. وعدهای از ادبا که غزل را در اوج پاکی و زیبایی لفظ میخوانند به این پدیده در شعر او اعتراض کردند.
اما صائب شاعر روزگار خود است روزگاری که شعر مردمی شده بود.
ورود لغات عامیانه هر گاه به دست شاعری استاد انجام شده باشد. نه تنها خطری برای شعر نیست بلکه سبب بارور شدن زبان است.
البته در اشعار صائب این ورود پارهای اوقات استادانه و پارهای اوقات سست انجام شده است.
شرح حال صائب تبریزی ........................................................................................................... 1
آثار صائب ................................................................................................................................ 2
صائب از دید معاصرانش .......................................................................................................... 3
پیدایش سبک هندی یا اصفهانی ................................................................................................ 4
محتوای سخن صائب ............................................................................................................... 5
شیوه بیان صائب ....................................................................................................................6 منابع ........................................................................................................................................ 7
تاریخ: سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:
,