پردیس
دنیا، مثل یک دوربین عکاسی است، پس عادت کنیم همیشه لبخند بزنیم

حافظ گشوده ام و چه زیباست فال تو،

حتما قشنگ میشود امسال حال تو،

با این زبان فاخر و ایرانی اصیل،

فرخنده باد روز و شب و ماه و سال تو.

      (عید بر شما مبارکباد)




تاریخ: دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 

لحظه سال تحویل سال 1391 هجری شمسی،

ساعت 8:44:27 روز سه شنبه 1 فروردین،

مطابق 27 ربیع الثانی 1433 هجری قمری،

و 20 مارس 2012 میلادی.

 




تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

یل گیتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ متولد شد و در کنار دو خواهرش در سیاتلرشد کرد. گیتس در خانواده‌ای به دنیا آمد که از تاریخی غنی در تجارت و سیاست و خدمات اجتماعی سرشار بود. پدرش ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشناسان شهر سیاتلبود و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضای هیأت مدیره‌ی  یونایتد وی اینترنشنال (United Way International)    بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت.گیتس در مدرسه‌ی  لیک سایدشروع به تحصیل کرد. سپس به علاقه خود به نرم‌افزار پی‌ برد و برنامه‌نویسیرا در سن ۱۳ سالگی شروع کرد. در همین جا بود که هسته‌ی اولیه‌ی مایکروسافتشکل گرفت.در بهار سال ۱۹۶۸میلادی مدرسه تصمیم گرفت که دانش آموزان را با پدیده‌ای جدید که به تازه‌گی در دنیا شکل گرفته‌بود یعنی کامپیوترآشنا کند.کامپیوترها هنوز بزرگ‌تر و گران‌تر از آن بودند که مدرسه بتواند خریداری کند. به همین منظور مدرسه صندوقی را برپا کرد و اعلام کرد که برای اجاره‌ی یک سال کامپیوتر PDP-10 ساخت شرکت DEC، کمک کنید. پول زیادی بیشتر از هزینه‌ی  اجاره یک سال جمع‌شد. اما مدرسه، جذابیت این غول الکترونیکی را برای شاگردان دست کم گرفته بود.این شاگردان، بیل گیتس، پل آلنکه دو سال از گیتس بزرگ‌تر بود و چند تای دیگر از دوستان بودند که همگی در حال حاضر از برنامه‌نویسان ارشد مایکروسافتهستند.در سال ۱۹۷۳گیتس وارد دانشگاه هارواردشد و با استیو بالمرمدیر اجرایی حال حاضر مایکروسافت آشناشد. در هارواردگیتس نسخه‌ای از زبان برنامه‌نویسی بیسیکرا برای اولین میکروکامپیوترنوشت.در سال دوم دانشگاه را رهاکرد تا تمام انرژی خود را صرف مایکروسافتکند. شرکتی که او در سال ۱۹۷۵با دوست دوران کودکی خود پل آلنآغاز کرده‌بود بر این باور استوار بود که کامپیوتربه وسیله‌ای ارزشمند بر روی هر میزی و در هر خانه‌ای تبدیل خواهد شد. آنها شروع به ساخت نرم‌افزار برای کامپیوترهای خانگی کردند. افق دید گیتس برای محاسبات شخصی محور موفقیت‌های شرکت مایکروسافتشد.با مدیریت بیل گیتس، مأموریت گیتس برای گسترش نرم‌افزار و آسان‌تر شدن آن و کم هزینه‌تر و دلپذیر شدن آن برای استفاده کنندگان کامپیوتر به پیشرفت خود ادامه داد. کمپانی به اهداف بلند مدت می‌اندیشید و در سال ۲۰۰۵در آمدی نزدیک به ۶.۲ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری کرده‌است.در سال ۱۹۹۹، گیتس کتاب «Business @ the Speed of Thought» را نوشت، کتابی که نشان می‌دهد کامپیوتر چگونه می‌تواند در تجارت و کسب و کار مشکلات کاربران را حل کند. این کتاب به ۲۵ زبان ترجمه شده‌است و در بیش از ۶۰ کشور موجود می‌باشد. این کتاب در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در روزنامه‌ی  نیویورک تایمز، یو اس ای تودی، وال استریت ژورنالو فروشگاه اینترنتی آمازونقرارگرفت. کتاب پیشین گیتس به نام «The Road Ahead» که در سال ۱۹۹۵مننتشر شده بود برای ۷ هفته متوالی حائز رتبه‌ی  اول در روزنامه نیویورک تایمزشد.بیل گیتس در ژانویه ۱۹۹۴ میلادی با خانم ملیندا فرنچاز کارمندان مایکروسافتازدواج کرد. ملیندا اهل دالاسدر ایالت تگزاسآمریکا است. این زوج دارای سه فرزند به نامهای جنیفر کاترین گیتس (۱۹۹۶ میلادی)، روری جان گیتس (۱۹۹۹ میلادی) و فوب ادل گیتس (۲۰۰۲ میلادی) هستند.خانه بیل گیتسیکی از مدرن‌ترین و گران‌ترین خانه‌های جهان بوده که در کنار تپه می‌باشد و منظره‌ای رو به دریاچه واشنگتندر مدیناواقع در واشنگتندارد. بر طبق برآورد مجموعه خانه و زمینش معادل ۱۲۵ میلیون دلار ارزش دارد و مالیات آن در حدود ۱ میلیون دلار در سال می‌باشد. همچنین در بین دارایی‌های بیل گیتس، مجموعه‌ای از نوشته‌های لئوناردو داوینچیموجود می‌باشد که او در سال ۲۰۰۴ به مبلغ ۳۰.۸ میلیون دلار در یک حراجی خریداری کرده‌است.آدرس ایمیل بیل گیتس بطور گسترده‌ای در دنیا پخش شده‌است و در حدود ۴ میلیون ایمیل در سال ۲۰۰۴ دریافت کرده‌است که بیشتر آنها اسپممی‌باشند. به گفته او در بین ایمیلهای دریافتی تعداد زیادی مربوط به پیشنهادهایی برای پولدار شدن می‌باشد که اگر آزاردهنده نباشند حداقل خنده‌دار است.

بنیاد بیل و ملیندا گیتس:

گیتس تمام منافع حاصل از دو کتاب خود را به موسسات غیر انتفاعی که استفاده از تکنولوژی در آموزش و افزایش مهارت‌ها را حمایت می‌کردند اختصاص داده‌است. بشر دوستی در نزد گیتس از اهمیت بالایی برخوردار است. او و همسرش ملیندا، موسسه خیریه‌ای را با سرمایه ۲۸.۸ میلیارد دلار ایجاد کردند تا فعالیتهای بشردوستانه را در زمینه‌های بهداشت جهانی و آموزش حمایت کنند با این امید که در قرن بیست و یکمتمام مردم دنیا به آموزش و بهداشت دسترسی داشته باشند. این موسسه مبلغ ۳.۶ میلیارد دلار به بهداشت جهانی، ۲میلیارد دلار به توسعه آموزش درمناطقی که سطح درآمد مردم پایین می‌باشد اهدا کرده است که در آمریکاو کانادابه صورت اهدا کامپیوتر و دسترسی به اینترنت برای همگان در کتابخانه‌های عمومی بوده است.

مایکروسافت:

شرکت مایکروسافتدرآمدی معادل ۳۹.۷۹ میلیارد دلار در پایان سال مالی ۲۰۰۵ داشته‌است و در حدود ۶۱ هزار نفر کارمند در بیشتر از ۱۰۲ کشور جهان دارد. در پانزدهم جون سال ۲۰۰۶ شرکت مایکروسافتاعلام کرد که در ماه جولای ۲۰۰۸ بیل گیتس از کار روزمره شرکت به منظور صرف زمان بیشتر در کار سلامت جهانی و آموزش در بنیاد بیل و ملیندا گیتسکنار خواهد رفت. بعد از ماه جولای ۲۰۰۸ بیل دوباره به‌عنوان مدیر شرکت مایکروسافتو مشاور پروژه‌های توسعه کلیدی مایکروسافت باز خواهد گشت. دو سال فرصت لازم برای جابجایی تضمینی بر جابجایی آرام و با برنامه‌ای در وظایف روزانه بیل گیتس خواهد بود.در ماه جون ۲۰۰۶، ری اوزی در شغل سابق گیتس به‌عنوان مدیر طراح نرم‌افزار برگزیده شد و در کنار گیتس مشغول به کار در زمینه معماری تکنیکی و مسئول محصولات حذف شده شد. کرگ موندی به‌عنوان مدیر تحقیقات و مسئول برنامه ریزی در شرکت مایکروسافت برگزیده شد و در کنار بیل گیتس کار می‌کند. مقاله در ترکیبیات:

بیل گیتس در ترکیبیات و علوم کامپیوتر نظری کار کرده است و چنانچه در ریاضیات بود ممکن بود محقق سرشناسی در ترکیبیات و علوم کامپیوتر نظری شود. به گفته‌ی لایوش (Lajos) مقاله زیر نوشته منسوب به بیل گیتس است که در آن نا مساوی ای اثبات شده و هنوز تنها کار در آن زمینه (برای مرتب سازی پنکی  است.)  بیل گیتس و پاپادیمیتریو کران‌های بالا و پایین مورد نظر را در حدی بهبود بخشیده اند که در حال حاضر هم بهترین کران‌ها هستند : (منبع: خبرنامه‌ی مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات شماره‌ی 41

William H. Gates and Christos H. Papadimitriou, Bounds for sortingby prefix reversal, Discrete Mathematics 27 (1979), 47–57. "Bounds for Sorting by Prefix Reversal."
  گفتاوردها:
بيل گيتس، در يک سخنراني در يکي از دبيرستان‌هاي آمريکا، خطاب به دانش‌آموزان گفت: در دبيرستان خيلي چيزها را به دانش‌آموزان نمي‌آموزند. او هفت اصل مهم را که دانش‌آموزان بايد بدانند چنين بيان كرد :
در زندگي، همه چيز عادلانه نيست، بهتر است با اين حقيقت کنار بياييد.
دنيا براي عزت نفس شما اهميتي قايل نيست. در اين دنيا از شما انتظار مي‌رود که قبل از آن‌که نسبت به خودتان احساس خوبي داشته باشيد، کار مثبتي انجام دهيد.
پس از فارغ‌التحصيل شدن از دبيرستان و استخدام، کسي به شما رقم فوق‌العاده زيادي پرداخت نخواهد کرد. به همين ترتيب قبل از آن‌که بتوانيد به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسيد، بايد براي مقام و مزايايش زحمت بکشيد.
اگر فکر مي‌کنيد، آموزگارتان سختگير است، سخت در اشتباه هستيد. پس از استخدام شدن متوجه خواهيد شد که رئيس شما خيلي سختگيرتر از آموزگارتان است، چون امنيت شغلي آموزگارتان را ندارد.
آشپزي در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگ‌هاي ما براي اين کار اصطلاح ديگري داشتند، از نظر آنها اين کار يک فرصت بود.
اگر در کارتان موفق نيستيد، والدين خود را ملامت نکنيد، از ناليدن دست بکشيد و از اشتباهات خود درس بگيريد.
قبل از آنکه شما متولد بشويد، والدين شما هم جوانان پرشوري بودند و به قدري که اکنون به نظر شما مي‌رسد، ملال‌آور نبودند.
  درباره گیتس:
«بیل نخستین کمپانی نرم افزاری بزرگ را بنا نهاده‌است.»
استیو جابز
«بیل بطور مرتب دنبال ایده‌هایی می‌گردد تا آنها را بدزدد. این واقعاً روش عاقلانه‌ای است. این روش او را خیلی موفق می‌کند. بعد او شروع می‌کند به پول گرفتن، بخاطر ایده‌هایی که دزدیده‌است. او واقعاً فکر می‌کند که از اول، آن ایده‌ها، مال خودش بودند… او نمی‌تواند خودش را مثل راکفلر تصور کند، او فکر می‌کند که ادیسون است. »
لری الیسون
«IT  تجارتی است که من در آن سررشته ای ندارم، اما من بیل گیتس رو بخاطر عظمتش تحسین می کنم. من وی را از نزدیک می شناسم و فکر میکنم که در تجارت فردی افسانه ای است»
وارن بافت
 بیل گیتس و مایکروسافت:
مایکرو- سافت در واقع از ترکیب دو واژه Micro-computer و Software تشکیل شده بود. دفتر مرکزی مایکروسافت در ردموند، واشنگتن در ایالات متحده آمریکا قرار دارد .این شرکت در ابتدا با استفاده از زبان برنامه نویسی BASIC برنامه‌های نرم افزاری می‌نوشت که بر روی ریزرایانه‌های آلتر قابل نصب بود. شرکت‌های تولیدکننده هم محصولات مایکروسافت را می‌خریدند و آن‌ها را رایگان وارد بازار می‌کردند تا هنگامی که رایانه‌های خود را وارد بازار می‌کنند، برنامه‌ها و نرم افزارهای بیشتری برای آن‌ها وجود داشته باشد. در آن زمان صنعت سخت افزارهای رایانه‌ای در انحصار شرکت‌هایی مثل آی بی‌ام، اپل و اینتل بود. بیل گیتس کم کم توانست با همکاری با این شرکت‌ها مایکروسافت را به غول نرم افزاری صنعت رایانه تبدیل کند. گیتس بخش زیادی از موفقیت مایکروسافت را مدیون کمک‌های مادرش، ماری گیتس بود. ماری گیتس که زن بسیار متشخص و مورد احترام بود، به خاطر پیشینه شغلی‌اش ارتباطاتی گسترده با شرکت‌های تجاری مختلف داشت. بیل گیتس مادرش را با خود به مایکروسافت می‌برد و از ارتباطات او با شرکت‌های مختلف استفاده می‌کرد. وی مثلاً برای اولین بار از طریق تلاش‌های مادرش توانست با مدیر عامل آی بی‌ام ملاقات کند. همکاری بیل گیتس با آی بی‌ام موفقیت‌هایی برای مایکروسافت به بار آورد که شالوده تمام موفقیت‌های بعدی این شرکت شد.
مایکروسافت اولین نسخه از سیستم عامل معروف به MS-DOS را برای محصولات جدید آی بی‌ام تولید کرد و بعداً با ارتقای آن‌ها توانست سیستم عامل‌های ویندوز را که تا به امروز یکی از پرفروش‌ترین محصولات مایکروسافت است، تولید کند.
در ۱۹۸۳ بیل گیتس یار قدیمی‌اش در مایکروسافت را از دست داد. پل آلن در آن سال به سرطان مبتلا شده بود، اما یک سال بعد که به خاطر معالجات و مراقبت‌های شدید حالش بهتر شده بود، از مایکروسافت استعفا داد. از آن سال به بعد مایکروسافت فقط بر بیل گیتس متکی بود.
در ۱۹۸۵ مایکروسافت اولین سیستم عامل ویندوز را روانه بازار کرد. ویندوز بسیار شبیه سیستم عاملی بود که اپل دو سال قبل از آن برای رایانه‌های مکینتاش خود طراحی کرده بود. در‌‌ همان زمان گیتس به اپل توصیه کرده بود حق امتیاز آن را برای خود ثبت کند. اما آن‌ها توصیه او را نادیده گرفتند و بیشتر علاقه‌مند به تولید سخت افزار بودند. دو سال بعد گیتس از این کوتاهی اپل استفاده کرد و سیستم عامل ویندوز را روانه بازار کرد. انتشار ویندوز خشم اپل را برانگیخت و مایکروسافت را به دادگاه کشاند. اما در ‌‌نهایت مایکروسافت برنده شد، چون دادگاه استدلال کرد که این دو سیستم عامل اگرچه شباهت زیادی به هم دارند، اما کاربری‌های فردی آن‌ها بسیار متفاوت از هم است.
در ۱۹۸۶ بیل گیتس سهام عمومی مایکروسافت را در بورس عرضه کرد. مایکروسافت در آن زمان ۲۴۱۷ سهم داشت که ۴۵ درصد آن در اختیار خود گیتس بود. سهم بیل گیتس از درآمد ۵۲۰ میلیون دلاری شرکت در آن زمان ۲۳۴ میلیون دلار بود. این درآمد بیل گیتس ۳۱ ساله را به یکی از ثروتمند‌ترین‌ها در جهان تبدیل کرد. افزایش ارزش سهام مایکروسافت وی را در ۱۹۸۷ میلیاردر کرد. از آن زمان به بعد نام بیل گیتس همیشه در راس فهرست ۴۰۰ ثروتمند جهان قرار دارد. در ۱۹۹۹ ثروت او به ۱۰۱ میلیارد دلار رسید. اما این مبالغ کلان به هیچ وجه طبع رقابت‌جوی او را ارضا نکرد و باعث نشد خیال او از جانب مایکروسافت آسوده باشد.
پرفروش‌ترین محصولات مایکروسافت سیستم عامل ویندوز و نرم افزار مایکروسافت آفیس هستند. در راستای شعار اصلی شرکت یعنی «یک کامپیوتر روی هر میز و در هر خانه، که نرم‌افزارهای مایکروسافت را اجرا کند» این دو محصول با سهمی حدود ۹۰٪ در سال ۲۰۰۳ برای مایکروسافت آفیس و در سال ۲۰۰۶ برای ویندوز جایگاه مهمی در بازار فروش محصولات کامپیوترهای شخصی و کامپیوترهای رومیزی پیدا کردند. مایکروسافت که در ابتدا کار خود را با ساخت و فروش مفسر بیسیک (Basic interpreters) برای«Altair ۸۸۰۰»شروع کرد. در اواسط دهه‌ی ۸۰ میلادی با طراحی «MS-DOS» بر بازار سیستم عامل کامپیوترهای خانگی مسلط شد. شرکت سهام خود را وارد بورس کرد و پس از آن با افزایش ارزش سهام آن چهار نفر را میلیاردر و حدود ۱۲۰۰۰ نفر از کارکنان مایکروسافت را میلیونر کرد.
مایکروسافت امروز حدود ۷۵۰٬۰۰۰ متر مربع است و بیش از ۳۰٬۰۰۰ کارمند دارد.  مایکروسافت همواره هدف نقدهای مختلفی از جمله انحصارطلبی بوده که موجب ایجاد دادگاه‌های قضایی بسیاری برای مایکروسافت به علت تجاوز از قوانین انحصار، در وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا و کمیسیون اروپا شد.
مایکروسافت علاوه بر بازار سیستم عامل و نرم‌افزار اداری در زمینه‌های دیگر هم فعالیت می‌کند مانند: شبکه تلویزیونی ام‌اس‌ان‌بی‌سی «MSNBC»، سایت اینترنتی «MSN» و دانشنامه چندرسانه‌ای انکارتا. مایکروسافت همچنین در زمینه ساخت سخت افزار رایانه با ساخت محصولاتی مانند موشواره و نیز سرگرمی‌های خانگی از جمله ایکس‌باکس، ایکس‌باکس ۳۶۰، زیون، و «MSN TV» فعالیت دارد. مایکروسافت از گذشته تاکنون با استفاده از روش‌های مختلف مانند گروه خبری «Usenet» و وب، پشتیبانی از نرم افزارهای خود را همواره ادامه داده‌است و جایزه‌ی «Microsoft MVP» را به داوطلبینی که در کمک به مشتریان شرکت مفید بوده باشند، اهدا می‌کند.
 آشنایی با مدرک مهندسی شبکه شرکت مایکروسافت:
Microsoft Certified Systems Engineer (MCSE)  
 شرح:  MCSE ، که مهمترين مدرک مايکروسافت در زمينه شبکه می باشد بيانگر تسلط كامل به طراحي و پياده سازي سيستمهاي مربوط به شبكه هاي Windows2003 و محصولات دوره هاي Back office مي باشد و جهت آندسته از افرادی طراحی شده است كه توانائی آناليز نيازهای تجاری يك ارگان را دارا بوده و قادر به طراحی و راه اندازی ساختار شبكه برای راهكارهای تجاری مبتنی بر سيستم عاملهای مايكروسافت و نرم افزار Server مايكروسافت باشند.اين مدرك برای مهندسان سيستم، مهندسان پشتيبانی فنی، تحليلگران سيستم، تحليلگران شبكه و مشاوران فنی مناسب است و نشانه حداقل يک سال تجربه کار راه اندازی و مديريت شبکه های مايکروسافتی درابعاد متوسط تا بزرگ می باشد.
تعداد امتحانات: 7
(
MCSEon windows 2003 ) برای متخصصين تكنولوژی اطلاعاتی است ( IT ) كه به طور ايده آل در محيطهای شبكه پيچيده كامپيوتری با اندازه متوسط تا بزرگ مشغول به كار می باشند.افراد داوطلب دريافت اين گواهينامه بايد در مجموع هفت امتحان شامل پنج آزمون اصلی ( Core ) و دو امتحان انتخابی ( Elective ) را با موفقيت پشت سر بگذارند
مدرک
MCSE  دارای دو گرايش زير می باشد:
§         Specialization-MCSE: Security 
§         Specialization-MCSE: Messaging
  شركت مايكروسافت موفقيت خود را ناشي از 5 عامل زير مي‌داند:
 -  نگرش بلندمدت
-
 جهت‌دهي به نتايج
-
 كار گروهي و تلاش همه جانبه فردي
-
 دلبستگي به فرآورده‌هاي خود و مشتريان و
-
 گرفتن واكنش مشتري به طور پيوسته.
 ده رمز كه موفقيت شركت مايكروسافت و مديران اجرايي استثنايي آن را توجيه مي‌كند: رمزهاي انجام كسب و كار به شيوه بيل گيتس به قرار زيرند:
1- در مكان مناسب و زمان درست دست به كار بزن
نسبت دادن موفقيت مايكروسافت به يك شانس و اقبال فوق‌العاده يعني تضمين قرارداد تامين سيستم عامل براي اولين كامپيوتر شخصي آي بي ام راحت و آسان است. ولي در اين كار عوامل ديگري بيش از شانس و اقبال دخالت داشته است. گيتس اهميت معامله آي بي ام را تشخيص داد. او مي‌دانست كه آن معامله مي‌تواند تاريخ كاربرد كامپيوتر شخصي را دگرگون كند و او بيش از شش ماه به طور خستگي‌ناپذيري كار كرد تا شانس موفق بودن را به حداكثر برساند.
2- عاشق فن‌آوري باش
يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي موفقيت مداوم مايكروسافت دانش و آگاهي فني گيتس بوده است. كنترل تصميم‌هاي كليدي و مهم در اين زمينه به عهده وي بوده و در بسياري از مواقع او سمت و سوي فن‌آوري را خيلي روشن‌تر از رقبايش تشخيص داده و همچنين آماده بوده كه راه را نشان دهد.
3- هيچكس را زنداني خود مكن
گيتس رقيب سرسختي است. هر كاري كه كرده برنده شده. به عنوان يك معامله‌گر، اين كار او را يك مذاكره كننده فوق‌العاده انعطاف‌ناپذير مي‌سازد. او استخواني لاي زخم باقي نمي‌گذارد و به طور آشكار در مورد رقباي كاري صحبت مي‌كند.
4- افراد خيلي باهوش را استخدام كن
«افراد داراي بهره يا ضريب هوشي بالا» اصطلاحي است در مايكروسافت براي باهوش‌ترين افراد. از همان ابتدا، گيتس هميشه اصرار داشته كه شركت به بهترين ذهن‌ها نياز دارد. از اينكه افراد نادان از نظر فن شناختي به او صدمه نمي‌زنند خرسند است. در برخي جاها اين كار به عنوان نخبه‌گرايي محسوب شده و انتقادهايي را برانگيخته ولي اثرات مثبتي داشته است. شركت قادر به استخدام بسياري از دانشجويان تيزهوش شده كه مستقيما از دانشگاه به اميد كار در بهترين شركت جذب مي‌شوند.
5- رمز بقا را فراگير
گيتس به راحتي مي‌پذيرد كه رقبايش بيشتر نبردهاي بازرگاني را به خاطر اشتباهات خودشان باخته‌اند. آنچه او به ويژه در آن مهارت دارد فرار از دام‌هايي است كه ديگران در آن مي‌افتند و اين در حالي است كه او از فرصت‌هاي ناشي از اشتباهات ديگران بهره‌برداري مي‌كند.
تاریخ: یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

اصول و مبانی کار آفرینی

کارآفرین کیست؟

اصطلاح کارآفرین در معنا و مفهوم فعلی را اولین بار ژوزف شومپیتر به کار برده، این اقتصاد دان که او را پدر علم کارآفرینی می‌نامند، بر این باور بود که رشد و توسعه اقتصادی در یک نظام اقتصادی در یک نظام زمانی میسر خواهد بود که افرادی در بین سایر آحاد جامعه با خطر پذیری اقدام به نوآوری کرده و با این کار روش ها و راه‌حل‌های جدید جایگزین راهکارهای ناکارآمد و کهن قبلی شود.

واژه کارآفرین در بردارنده معنای موقعیت است این واژه به معنای محصولات، ابداعات، کیفیت و خدمات نوین است. در درون یک شرکت این واژه به معنای نوع خاصی از روحیه، سرزندگی و فضیلت است. این واژه به اشخاص پر اراده‌ای اطلاق می‌شود که اراده، خلاقیت، پایداری و موفقیت اجتناب ناپذیرشان، آن‌ها را به رهبران و قهرمانان روز تبدیل می‌کنند.

پیتر دراکر: معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه‌ی خود شروع کند. کارآفرین ارزش‌ها را تغییر می‌دهد و ماهیت آن‌ها را دچار تحول می‌نماید و مخاطره‌پذیر است و به درستی تصمیم‌گیری می‌کند و برای فعالیت خود به سرمایه نیاز دارد ولی هیچ‌گاه سرمایه‌گذار نیست و همیشه به دنبال تغییر است و فرصت‌ها را می شناسد و از آن‌ها استفاده مطلوب می‌کند. از نظر اقتصاد‌دانان کارآفرین کسی است که ارزش افزوده ایجاد می‌نماید یعنی با زمان و انرژی لازم سرمایه‌ها را به گونه‌ای به کار گیرد که ارزش‌ آن‌ها و یا محصولات به دست آمده نسبت به حالت اولیه‌اش افزایش یابد.

 انواع کارآفرینی:

فردی: 1- مستقل   2- سازمانی

گروهی :‌1- شرکتی  2- اجتماعی

  کارآفرینی مستقل:

فرآیندی است که از ایده اولیه تا ارائه‌ی محصول خود به جامعه کلیه‌ی فعالیت‌های کارآفرینانه را با ایجاد یک بنگاه اقتصادی جدید به طور مستقل طی می‌نماید.

  کارآفرینی سازمانی:

 فرآیندی است که کارآفرین تحت حمایت یک سازمان فعالیت‌های کارآفرینی خود را به ثمر می‌رساند.

  کارآفرینی شرکتی:

 فرآیندی است که یک شرکت طی می‌کند تا همه‌ی افراد آن را به کارآفرینی تشویق شده و تمام فعالیت‌های کارآفرینانه فردی و گروهی به طور مستمر سریع و راحت در شرکت انجام پذیرد. در این فرآیند هر یک از کارکنان در نقش کارآفرین انجام وظیفه می‌کنند.

 کار آفرینی اجتماعی:

 کارآفرینی اجتماعی یک زمینه نوظهوری است که شامل سازمان‌های غیرانتفاعی است که این سازمنان‌ها افراد را در شروع کسب و کارهای انتقادی یاری می‌دهد سازمان‌های غیرانتقادی که برای ایجاد نقدینگی برای برنامه‌هایشان ارزش اقتصادی ایجاد می‌کنند از منبع در دسترس به گونه‌ای خلاقانه برای موضوعات اجتماعی استفاده می‌کنند.

ویژگی‌های کارآفرینان:

 کارآفرینان کسانی هستند که تفاوت ایجاد می‌کنند در واقع آن‌ها به طور خلاقانه فرصت‌هایی را برای کسب و کار ایجاد می‌نمایند.

کارآفرینی تشخیص و استفاده مطلوب از فرصت‌ها می‌باشد.

کارآفرینان با هدف دستیابی به منافع مورد نیاز برای استفاده از فرصت‌ها به شدت تلاش می‌کنند.

کارآفرینان از طریق ارائه محصولات و خدمات به شیوه‌ی جدید ارزش ایجاد می‌کنند.

کارآفرینان ایجاد کننده‌ شبکه‌‌های مطلوب منابع و امکانات مالی و ابتکارات مختلف است.

کارآفرینان از چگونگی و چرای فرصت‌ها و جایگاه‌ خود شناخت دقیق دارند.

کارافرینان خود سرمایه ایجاد می‌کنند این سرمایه به شکل‌های مختلفی نظیر سرمایه‌ی مالی و اجتماعی و هنری می‌باشد.

کارآفرینان خطر پذیراند و توانایی اداره ریسک‌های مختلف را دارند.

کارآفرینان در مقابل سختی‌ها و مشکلات خویشتن‌دار و مقاوم هستند.

کارآفرینی مستلزم خلاقیت و نوآوری است.

کارآفرینان مسئولیت‌پذیر، استقلال طلب، پرتلاش، کاردان بصیرت، خلاق، هدف‌گرا، دستاوردگرا و دارای اعتماد به نفس بالا هستند.

  رویکرد رفتاری کارآفرینان:

از موقعیت‌های اقتصادی استفاده می‌کند:

زمانی که همه در محیط اطراف خود تناقض، هرج و مرج، نابسامانی می‌بینند فقط کارآفرین است که می‌توانند قاطعانه نسبت به موقعیت‌های محیط عکس‌العمل مناسب نشان داده  از فرصت‌ها استفاده کند یا حتی تهدید‌ها را به فرصت تبدیل کرده و به نفع خود جامعه از آن بهره‌برداری نماید و کارآفرین است که از فرصت‌ها و موقعیت‌ها به نحو مطلوب استفاده کرده و آن را به یک موقعیت اقتصادی تبدیل می‌کنند.

  تصمیم گیری:

کارآفرین سعی می‌کند با تصمیمات مناسب و به موقع عوامل مثبت را افزایش داده و از تأثیر عوامل منفی جلوگیری نماید و برای مشکلات و مسائل غیر قابل پیش‌بینی راه‌حل‌های مناسب ارائه دهد.

سرمایه را جذب می‌کند و آن را افزایش می‌دهد:

بسیاری از مردم به خاطر نداشتن سرمایه نمی‌توانند کاری را شروع کنند و این تصور در ذهن مردم وجود دارد که افرادی که موفق شده‌اند و هم‌اکنون کارآفرین هستند در ابتدا سرمایه‌ی بسیاری داشته‌اند و آن‌ها را سرمایه‌دار فرض می‌کنند حال آن که کارآفرین همواره سرمایه‌گذار نیست و نداشتن سرمایه هرگز مانع پیشروی او نمی‌شود زیرا کارآفرین مهارت خوبی در جلب نظر سرمایه داران دارد او با ارائه طرح خود به صورت منظم و مکتوب و شفاف در ذهن سرمایه‌گذار ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد و سود آن را مشخص می‌کند و با این کار توجه سرمایه‌دار را جلب نموده و منابع مالی مورد نظر خود را تأمین می‌نماید و با ارائه محصول خود به جامعه هم تولید سرمایه می‌کند و هم از راکد ماندن سرمایه‌ی دیگران جلوگیری می‌نماید . طرحی که کارآفرین به سرمایه گذاران دولتی و یا خصوصی ارائه می‌دهد طرح تجاری نام دارد.

برای آینده برنامه‌ریزی می‌کند:

رفتار کارآفرینان هدفمند بوده و توان زیادی را برای رسیدن به آن هدف صرف می‌نمایند. کارآفرینان می‌دانند به کجا می‌خواهند بروند. آن‌ها تصور و دیدگاهی از آینده سازمان خود دارند. البته بسیاری از اوقات این تصور از ابتدا وجود ندارد و طی زمان شکل می‌گیرد که شاید کارآفرین مجبور به برنامه ریزی کوتاه مدت و مقطعی باشد ولی داشتن چنین دیدگاهی می‌تواند این برنامه‌های کوتاه مدت را در یک جهت برای رسیدن به هدف آرمانی کارآفرین هماهنگ نماید.

تولیدات خود را با سود می‌فروشند:

اگر چه سود تنها عامل انگیزه برای شروع یک کسب و کار نمی‌باشد اما یکی از شاخص‌های تعیین کننده در چگونگی اداره یک شغل می‌باشد سود نشان دهنده پذیرش یا عدم پذیرش محصول در بازار است سود کم کارآفرین را مجبور می‌کند تا در مورد تولید محصول مناسب برای افراد مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب تحقیق کند. سود نشان‌دهنده‌ی حرکت در مسیر صحیح است و معمولاً کارآفرین را به ادامه راه تشویق می‌کند. بنابراین سود می‌تواند تراز خوبی باشد برای نشان دادن این که کسب و کار تا چه حد به موفقیت و شکست نزدیک شده است.

 تأثیرات اقتصادی و اجتماعی کارآفرینان:

 زمانی که کارآفرینی به عنوان یک شیوه‌ی زندگی توسط اکثریت افراد یک جامعه پذیرفته شود آن جامعه بسیار سریع توسعه می‌یابد و کارآفرینان در اجتماع سپس پویایی و افزایش بهره وری شده و در سطح اجتماعی ارزش کار را افزایش می‌دهند و روحیه‌ی سعی و تلاش را در بدنه‌ی جامعه بالا می‌برند و کارآفرینان سپس تشویق جامعه به کارهای خلاق و کارآفرینانه می‌شود و رشد و بالندگی جامعه را به همراه دارد. کار آفرینان در موارد زیر نقش مهمی دارند:

اشتغال، انتقال تکنولوژی، بهبود کیفیت زندگی، نوآوری و انعطاف محیط، تولید رفاه و ثروت و سرمایه، تحریک و تشویق حس رقابت، ترغیب و تشویق سرمایه گذاری و تولید، شناخت و ایجاد و گسترش بازارهای جدید، کشف منابع جدید و سازمان‌دهی و استفاده‌ی اثر بخش از آن‌ها، رفع خلل و شکاف‌ها و تنگ‌ناهای بازار و اجتماع و توضیع مناسب درآمد.

  عوامل موثر بر کارآفرینی:

 شرایط اقتصادی و بازاری که شامل: منابع مالی، نیروی کار، تسهیلات فیزیکی، زیر ساخت اقتصادی، خدمات تخصصی است.

ساختار و پویای صنعت که شامل: اندازه بازار، رشد بازار، ساختار بازار و صنعت، تمرکز جغرافیایی است.

چهار چوب قانون و مقررات که شامل: سیستم مالی، سیستم حقوقی، سیاست‌های حماسی است.

سرمایه‌ی اجتماعی که شامل: سلسه مراتب اجتماعی، فرهنگ، شبکه کارآفرینی، سیستم آموزشی است.

جنبه‌های فردی مربوط به کارآفرین که شامل: تجربه‌ی کاری، تحصیلات، ظرفیت کارآفرینی، دارایی است.

 منبع

تاریخ: شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 


یاد دارم یک غروب سرد سرد

 می گذشت از توی کوچه دوره گرد

 « دوره گردم کهنه قالی میخرم

 کاسه و ظرف سفالی میخرم

 دست دوم جنس عالی میخرم

 گر نداری کوزه خالی میخرم »

 اشک در چشمان بابا حلقه بست

 عاقبت آهی زد و بغضش شکست

 « اول سال است ؛ نان در سفره نیست

 ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟ »

 بوی نان تازه هوش از ما ربود

 اتفاقا مادرم هم روزه بود

 صورتش دیدم که لک برداشته

 دست خوش رنگش ترک برداشته

 سوختم دیدم که بابا پیر بود

 بدتر از آن خواهرم دلگیر بود

 مشکل ما درد نان تنها نبود

 شاید آن لحظه خدا با ما نبود

 باز آواز درشت دوره گرد

 رشته ی اندیشه ام را پاره کرد

 « دوره گردم کهنه قالی میخرم

 کاسه و ظرف سفالی میخرم

 دست دوم جنس عالی میخرم

 گر نداری کوزه خالی میخرم »

 خواهرم بی روسری بیرون دوید

آی آقا! سفره خالی می خرید ؟ . 

 




تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

*(عید نوروز)*


"روزی که فریدون بیوراسپ را زندانی ساخت نیمه مهرماه بود از این رو مهرگان نامیده شد،از این رو نوروز را جمشید پایه گذاری کرد و مهرگان را فریدون و نوروز 2500سال از مهرگان کهن تر است.
"در اول فروردین; آفتاب به نقطه حمل میرسد یعنی روز و شب با هم برابر میشوند که به آن نوروز کوچک و عامه میگویند،در این روز خداوند عالم را آفرید،روز ششم فروردین نوروز بزرگ است،خدا با آفرینش مشتری از آفرینش عالم آسوده میشود و حکم میشود که سیر و دور در آیند و آدم علیه السلام در این روز خلق میگردد.
"سبزه; نمادی است ازنهضت کشاورزی و دامپروری که زرتشت پا نهاد.
"جامه نو ;از زمان آریاییها بوده لباسهای کهنه زمستانی پوست ببر را از تن میکندند و لباسه نوی بهاری از پوست سنجاب،قاقم،روباه میپوشیدند.چرا که هوشنگ پوشاک رابه آریاییان آموخته بود.
"شام نوروز; یا رشته پلو است به معنای آنکه رشته کار آدم باز شود یا سبزی پلو باماهی وکوکو به این معنا که دیگر نگوییم کو؟کو؟
"سفره نوروزی;
عدد هفت از یکطرف به معنای اهورامزدا و شش فرشته دیگر است،از سوی دیگر قداست دارد ،در نجوم خانه آرزوهاست .آسمان هفت طبقه ،زمین هفت طبقه،هفت فرشته موکل،هفت سوره و آیه،زرتشتیان اکنون به یاد 21کتاب اوستا سر سفره هفت نوع گیاه وسبزه،7نوع شیرینی ونقل و میوه خشک و7نوع میوه تازه میگذارند.
سین; اصالت ندارد و میتواند هر یک از حروف الفبا باشد مثل شین ;شکر،شربت،شیرینی و.....
"آینه; نشان جهان بی پایان است که بارگه یزدان در آن است.
شمع; به تعداد افراد خانواده افروزند که شعله فروغ ایزدی است.
تخم مرغ; نشان از تخمه و تبار است.
گندم; نشان از رزق و روزی و بنیان ایرانی است.
نان; نشان از برکت است.
جام آب; نشان آناهیتا فرشته آب و باران،نماد باروری زمین و مظهر زایندگی است،گاهی برگ انار یا نارنج در آن میندازند که مظهر شناوری زمین در کیهان است.
ماهی; نشان روزی حلال است.
قرآن و اسپند; نشان ایزدان و فرشتگان و امشا سپندان است.
;گل نرگس،گل سنبل ،سکه،شرینی و آجیل برای پذیرائی از مهمانها..
"دعای تحویل سال نو;
ای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای گرداننده شب و روز
ای دگرگون ساز نیرو و حال ها
حال ما را به بهترین حال بگردان.
"هدیه نوروز.
"دید و بازدید.
"بازیهای نوروز; فال کوزه،گردو بازی، تیله بازی،شاه و وزیر،درنا بازی،تخم مرغ بازی




تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 

نشان فروهر چیست؟
  
 

cid:1.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 

 

 

تقریبا همه ی ما نام "فروهر" به گوشمان خورده، حتی خیلی از ما نشان "فروهر" را به گردن انداخته، از تندیس و یا تصویر آن در منزل یا محل کار خود استفاده میکنیم، اما اطلاعات زیادی درباره ی تاریخچه ی آن نداشته و حتی نمیدانیم این نشان، نمادِ چیست. فقط همین اندازه میدانیم که این نشان، یک نشان ملی است، و متعلق به ایران باستان و آریاییان است.
 

 

 

 

 

cid:2.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 

چکیده ی تاریخچه ی فروهر
"فـُروهـَر" یا "فـَروَهـَر" و یا نام اصلیِ آن "فـَرَه وَهَر" (Farahvahar) در اصل نام آریاییِ "روح" در زبان عربی است. بیش از چهار هزار و پانصد سال پیش، زمانی که تقریبا تمام اقوام کره ی زمین سرگرم بت پرستی بودند و تمام وجود انسان را فقط و فقط همین کالبد خاکی و فانی میدانستند، درست در همین زمان، آریاییانِ باستان اعتقاد داشتند انسان غیر از کالبد خاکی دارای روح بوده و پس از مرگ، این روح از بدن فانی جدا شده و به جای دیگری رفته و به زندگی اش ادامه میدهد، آریاییان این منزلگاهِ پس از مرگِ روح را  "اَختران"  می نامیدند. نامی که آریایی ها برای آنچه که ما امروز بدان روح میگوییم انتخاب کرده بودند "فَرَه وَهَر" بود، و قدمت ساخت نشان "فره وهر" به بیش از چهارهزار سال پیش بازمیگردد. و جالب اینجاست که اعتقاد آریاییان به وجود "فره وهر" (روح) به پيش از زايش زرتشت بزرگوار باز ميگردد، و این خود جای بس افتخار است. سنگ نگاره هاي شاهنشاهان هخامنشي در کاخهاي پرسپوليس و سنگ نگاره هاي شاهنشاهان ساساني همه حکايت از آن دارد.
 

 

 

cid:3.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 
 

به عقیده ی آریاییان، "فره وهرها" هر ساله در ماه فروردین به زمین آمده و برکات آسمانی با خود می آوردند، و روز سیزدهم فروردین دوباره به آسمان برمیگشتند، پس آریایی ها شبِ آخرین چهارشنبه ی سال را به بالای تپه ها رفته و با روشن کردن آتش مراسم باشکوهی را برگذار میکردند و به استقبال "فره وهرها" میرفتند (چهارشنبه سُهران)، سپس در روز سیزدهم فروردین برای بدرقه ی فره وهرها به دشتها رفته و جشن برپا میکردند (سیزده بدر).
 

 

اکنون که بطور خلاصه دانستیم "فره وهر" چیست، به توضیحات اندکی در مورد مفهوم این نشان ایرانی میپردازیم.
 

 

مفهوم نشان "فره وهر"
 

 

نکته بسيار شگفت انگيز درباره ی اين نشان ملي ما ايرانيان آن است که ذره ذره ی اين نشان داراي مفهوم و دانشي نهفته است. اينک به تشريح اين نشان ملي مي پردازيم :
 

 

 

cid:6.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 

1 – چهر ی یک پیرمرد
قرار دادن چهره يک پيرمرد سالخورده در اين نگاره اشاره به شخص نيکوکار و يکتا پرستي دارد که رفتار و ظاهر مرتب وپسنديده اش سرمشق و الگوي ديگر مردمان بوده است و ديگران تجربيات وي را ارج مي نهادند. بنابراین قرار دادن چهره ی یک پیرمرد به عنوان سرِ نگاره نشان از خرد و تجربه ی پیرمرد دارد.
 

 

2 – دست راست پیرمرد
دست راست نگاره به سوي آسمان دراز شده است که اشاره به ستايش و پرستش "دادار هستي اورمزد" خداي واحد ايرانيان دارد، که زرتشت در 4000 سال پيش آنرا به جهان هديه نمود، و عجیب آنجاست که پیش از زرتشت، آریاییان به وجود "فره وهر" (روح) و "اهورَ" (خدا) اعتقاد داشته اند.
 

 

3 – حلقه ای که در دست چپ پیرمرد است
چنبره اي (حلقه اي) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پيماني است که بين انسان و اهورامزدا بسته ميشود و انسان بايد خداي واحد را ستايش کند و هميشه در همه امور وي را ناظر بر کارهاي خود بداند . مورخين حلقه هاي ازدواجي که بين جوانان رد و بدل مي شود را برگرفته شده از همين چنبره ميدانند و آنرا يک سنت ايراني ميدانند که به جهان صادر شده است . زيرا زن و شوهر نيز با دادن چنبره (حلقه) به يکديگر پيماني را با هم امضا نموده اند که هميشه به يکديگر وفادار بمانند .
 

 

4 – بالهای نشان فره وهر
بالهاي کشيده شده در دو طرف نگاره اشاره به تنديس پرواز به سوي پيشرفت و ترقي در ميان انسانهاست و در نهايت امر رسيدن به اورمزد دادار هستي خداي واحد ايرانيان است .
 

 

 

 

 

cid:6.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 

5 – سه ردیف پر بر روی بالهای فره وهر
سه قسمتي که روي بالها به صورت طبقه بندي شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پير خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد  که بعدها به نشان اضافه شد. که بي شک ميتوان گفت تا ميليونها سال ديگر تا جهان در جهان باقي باشد اين سه فرمان پابرجاست و هميشه الگو و راهنماي مردمان جهان است . اين سه فرمان که روي بالهاي فروهر نقش بسته شده همان کردار نيک، گفتار نيک و پندار نيک ايرانيان است. بالهای "فره وهر" برای پرواز، پیشرفت و تعالی انسان به سوی اهورامزدا از این سه ردیف پر تشکیل شده و بالهای انسان تنها با حمایت این سه ردیف پر (کردارنیک، گفتارنیک، پندارنیک) توانایی پرواز و پیشرفت را دارد.
 

 

6 – حلقه ای که کمر پیرمرد را دربرگرفته است
در ميان کمر پيرمرد ايراني يک چنبره (حلقه) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به "دايره روزگار" و جهان هستي دارد که انسان در اين ميان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در ميان اين چنبره روزگار روشي را براي زندگي برگزينند که پس از مرگ روحشان شاد و قرين رحمت و آمرزش الهي قرار بگيرد .
 

 

7 – دو سر حلقه که به پایین آویزان گشته است
دو رشته از چنبره (حلقه) به راست (خیر) و چپ (شر) کشیده شده است که نشان از دو عنصر باستاني ايران دارد . يکي سوي راست و ديگري سوي چپ . نخست " سپنته مينو" که همان نيروي الهي اهورامزدا است و ديگري "انگره مينو" که نشان از نيروي شر و اهريمني است . انسان در ميان دو نيروي خير و شر قرار گرفته است که با کوچکترين لرزشي به تباهي کشيده مي شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نيک، گفتار نيک، پندار نيک پيروي کند هميشه نيروي سپنته مينو در کنار وي خواهد بود و او به کمال خواهد رسيد و هم در اين دنيا نيک زندگي خواهد کرد و هم در دنياي پسين روحش شاد و آمرزيده خواهد بود .
 

 

8 – قسمت دم که سه ردیف پر دارد
قسمت دم نیز همانند قسمت بالها به سه ردیف پر تقسیم شده. انتهاي لباس پيرمرد سالخورده باستاني ايران به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نيک، گفتار نيک و پندار نيک دارد. پس تنها و زيباترين راه و روش نيک زندگي کردن و به کمال رسيدن از ديد "اشو زرتشت" همين سه فرمان است. که ديده مي شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهاي زرتشت بوده است را براي خود برگزيده است و خرافات و عقايد پوچ را به دور ريخته است .
 

 

 

 

 

cid:7.3838381864@web45506.mail.sp1.yahoo.com

 

 

 

 

 

   اين تنها گوشه اي از آثار نياکان گرامي ماست که امروز وظيفه ماست از آن پاسداري کنید

 




تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت
سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"،
"فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را
برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند
و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین
می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند
وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: "
برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی
نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما
انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او
هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه
کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای
خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به
هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و
خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در
طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن
پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که
زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن
نگه دارد."
آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین
به من گفت:  " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک
تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم
و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی
ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."
بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و
بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه
از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده
بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون
انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا
متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی
ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای
دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ
بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز
کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت
سین را ببیند.
آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد
توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته
بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است.
تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی
جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی
و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را
از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم
در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور،
فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز
گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای
مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی
فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در
فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش
بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت
خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را
به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به
فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"
خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.




خاطرات مهندس ایرج حسابی




تاریخ: پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 
شرح حال صائب تبریزی
استاد راهنما: سرکار خانم روحانی  

نگارش: رضا ارضی سلطان

پاییز 1390 

شرح حال صائب تبریزی: 
میرزا محمدعلی فرزند, میرزا عبدالرحیم بازرگان تبریزی، متخلص به صائب ـ و معروف به میرزا صائب، بین سال‌های 1000 تا 1007 هجری، درتبریز به دنیا آمد.
در سال 1012 هجری، پدرش همراه عده‌ای از بازرگانان ثروتمند، از تبریز به اصفهان آمد، که به تازگی توسط شاه عباس صفوی، به عنوان پایتخت ایران برگزیده شده بود. محمد‌علی در این شهر پرورش یافت. در آغاز جوانی به سفر مکه مشرف شد. و پس از بازگشت به آستان بوسی حضرت رضا (ع) تأمل گشت.
 
شکر الله که بعد از سفر حج صائب               عهده خود تازه به سلطان خراسان کردم 
                      
پس از بازگشت به اصفهان در سال 1034 بر خلاف میل پدر و خانواده به سودای دیدار هند که در آن روزگار سفر رایج میان طبقه جوان بود، راهی سرزمین هند گشت.
وی دفتر شعر خود را با خود برد، و چون به کابل رسید در نزد ظفرخان والی کابل اشعار خود را سامان داد. صائب به همراه ظفرخان به اگره ـ لاهورـ برهانپور ـ وکشمیر سفر کرد.
از اشعار او چنین بر می‌آید که بر خلاف کابل، که او در ناز و نعمت بود، در برهانپور به سبب هوای پر گرد و غبار اقامت سختی داشت.
 
توتیا سازد غبار اگره و لاهور را                   چشم من تا خاکمان گَردِ برهانپورخورد 
                                  
زمانی که در برهانپور بود به او خبر دادند، که پدرش، از اصفهان به دنبال او به اگره آمده است ـ وی قصیده‌ای بر مدح، خواجه ابوالحسن تربتی می‌سراید. و از او اجازه بازگشت به وطن پس از 6 سال را می‌خواهد. 
در سال 1042 که ظفرخان حکومت کشمیر را به‌دست گرفت، صائب و پدرش هنوز در هند بودند و یک‌سال بعد عازم ایران شدند. 
زمانی‌که صائب به اصفهان برگشت، شاه صفی، نوه شاه عباس حکومت می‌کرد. 
از آنجا که شاه صفی دارای ذوق ادبی بود، و گاه‌گاه غزلی می‌سرود، رابطه نیکو با شعرا و ادبا داشت صائب قصائدی در حق او دارد. 
پس از شاه صفی فرزندش شاه عباس ثانی، به سلطنت رسید ـ در طول دوران 24 ساله سلطنت شاه عباس دوم، که خود نیز شاعر بود، و به ترکی و فارسی شعر می‌گفت. 
صائب به بالاترین درجه شهرت و عظمت و ملک الشعرای ایران رسید.
هنگام به سلطنت رسیدن شاه سلیمان در سال 1077 صائب، پیر و عزلت نشین شده بود ولی هم‌چنان عزیز و مورد احترام بود. 
صائب در طول حیات خود، به شهرهای مشهد، قم ، کاشان، اردبیل، تبریز و نیز خطه مازندران سفر کرد. 
وی فرزندی به نام میرزا رحیم داشت ـ و او هم پسری به نام محمدعلی ـ که قبرشان در نزدیکی قبر صائب است از بیت زیر که سروده او است می‌توان فهمید که صائب 80 سال یا بیش از آن عمر کرده است.
 
دو اربعین به سر آمد زندگانی من           هنوز در غم گردون شراب نیم رسم 
                                  
سال وفات صائب را 1087 هجری قمری می‌دانند. قبر او در باغچه‌ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نام‌گذاری شده قرار دارد.
صائب مردی دین‌دار و معتقد و مذهب او شیعه دوازده امامی است. به مولانا علاقه و ارادت شدید می‌داشت به گونه‌ای که صد غزل برای او سروده و کتابتی به خط خود دیوان شمس کرده است
 
از گفته مولانا مدهوش شدم صائب           این شاعر روحانی صهبای دگر دارد
 
به سبب همین علاقه و ارادت بعید نیست که صوفی باشد اما در این خصوص که آیا او صوفی بوده و طریقه‌ای هم داشته است. سندی در دست نیست. و نمی‌توان نظری ابراز کرد. اما آن‌‌چه مشخص است صائب مردی روشن بین است. و عرفان او عرفان الهی است.
  آثار صائب:
تعداد ابیات صائب را از 80 تا 300 هزار بیت نوشته‌اند. به‌علاوه 20 هزار بیت ترکی که منسوب به او است.
کلیات هفتاد و سه هزار بیتی او در حال چاپ است. و تا به حال 2 جلد از آن چاپ شده است. کتابی به نام سفینه صائب نیز از او به جای مانده. که در آن اشعار 691 شاعر، از دوران‌های مختلف را که مورد پسند او بوده است را گرد آوری کرده است. 
وی نزدیک به 50 جلد از منتخب‌های اشعارش را که برای رجال و امرا فرستاده است را، تصحیح کرده و در حاشیه ورق‌ها ـ غزل‌هایی به خط خویش نگاشته است. 
منتخبی نیز از مضامین خود به نام (مرات الجمال) دارد که ابیات آن صرفاً توصیف معشوق است.
 و سه قطعه نثر نیز از او موجود است 
1-      . یکی نامدار به شاه عباس ثانی. که در آن تقاضای باز کردن می‌خانه‌ها را کرده است. 
2-      دیگری متنی در باب غلیان و علاقه زیاد به آن 
3-      نامه‌ای به دوستی در تقاضای گل نرگس
صائب از دید معاصرانش:
صائب به قول معاصرانش مردی فرشته خوی ـ کم آزار و متواضع بوده ـ تمام تذکره نویسان از خوبی‌های او سخن گفته‌اند.
خوش طینتی صائب به قدری است که همه شعرای معاصرش را در اشعار خود به نهوی مورد ستایش و تشویق قرار داده است و در دیوان وی، شاید به بیش از 50 نام شاعر برسیم، که از آن‌ها با تجلیل و محبت نام برده است.
صائب از معدود شاعرانی است که زمان حیاتش اشعارش در تمام قلمرو ایران، هندوستان و عثمانی رواج داشته است و نقل است که از سلاطین روم و پادشاهان اطراف در خواست نسخه‌ای از دیوان او را می‌کردند و شاه ایران به رسم هدیه این نسخه را برای آن‌ها می‌فرستاد.
پیدایش سبک هندی یا اصفهانی: 
شعر مانند هر چیز دیگری یک سیر تکامل دارد. 
غزل فارسی از سنایی تا حافظ در یک راه سیرتکامل را سیر کرده و با حافظ و سعدی وکمال رسیده. 
از اوایل قرش ششم تا اواخر قرن هشتم، غزل فارسی همان راه‌هایی را طی کرده که سنایی و انوری نشان دهده بودند. 
راه انوری با سعدی به کمال رسیده. 
و راه سنایی یعنی غزل آمیخته با اندیشه‌های عرفانی . با حافظ به کمال رسیده.
اما پس از حافظ همه راه او را رفتند. و معانی و شیوه‌های بیان ، هزاران بار تکرار شده بود و ابداع و ابتکار شاعران، خاصه غزلسرایان در این دوره جای خود را به تکرار داده بود. 
از قرن 9 به بعد گروهی از شعرا، تصمیم به پرهیز از تقلید و تکرار گرفتند و به بیان احساسات صمیمانه و صادقانه در غزل روی آوردند. وحشی بافقی و اهلی و عده‌ای دیگر از این دست بودند. اما این راه نیز گره‌گشای غزل فارسی نبود و لازم بود روش جدیدی در ادبیات فارسی ایجاد شود. 
این سبک، سبک طرز یا طرز ساده و بعد‌ها سبک اصفهانی یا هندی نام گرفت و تا دویست سال سبک بی رقیب سخن فارسی بود. 
از عصر مغول به بعد و نیز در عصر صفوی، اگر شعر ساده و روان و خالی از کنایه و استعارات بعید و مضامین غریب و خیالبافی‌های عجیب سروده می‌شد مورد پسند نبود و سخن هر چه قدر پیچیده‌تر و دقیق‌تر بود نزد اهل ادب و حتی عموم مردم شیرین‌تر و مقبول‌تر بود. 
اساساًٌ سادگی و به اصطلاح آن زمان (همواری سخن) از عیوب اصلی کلام به شمار می‌رفت. 
این غریب پسندی در انواع متون آن زمانع مشهود است. و خصیصه‌ای است که پایه‌های سبک هندی و یا اصفهانی بر آن استوار است. 
اینکه تذکره نویسان به وجود آورنده این طرز را با با فغانی شیرازی می‌دانند قول مردودی است. 
ریشه‌های این سبک که مضمون سازی و باریک اندیشی می‌باشد، در غزل‌های حافظ و قبل از او در سخن خاقانی ـ نظامی ـ انوری ـ امیر خسرو ـ حسن دهلوی به طور پراکنده وجود دارد. 
هم‌چنین در سوز و حال بابافغانی و شیخ آذری و لسانی و حالتی هم نشانه‌های این سبک موجود است. بعد‌ها همین سبک سخن توسط محتشم ـ وحشی بافقی ـ ضمیری اصفهانی ـ ( و طبقه‌ی بعد ) از ایشان یعنی عرفی ـ نظیری ـ کلیم کاشانی و طالب آملی ، سبک مشخص و مستقلی شد و به دست صائب به کمال رسید . 
صائب، تنها شاعری است که پس از حافظ طریقه‌ای مستقل و ممتاز دارد. 
وی نماینده کامل سبکی است که 200 سال زبان ادبی ـ ایران ـ هند و عثمانی بوده و بر ذوق و حال مردم بسیاری از این سرزمین‌ها حکومت می‌کرد. 
به عبارت دیگر تمام محاسن سخن شعرایی چون نظیری ـ کلیم کاشانی ـ طالب آملی ـ که هر کدام از جهتی مورد توجه هستند، در صائب یک‌جا وجود دارند. به گونه‌ای که سبکی که پیش از صائب طرز تازه نامیده می‌شد. پس از او طرز صائب نام گرفت. 
محتوای سخن صائب:
به نظر صائب اصل شعر معنا است. شاعر باید حرفی برای گفتن داشته باشد. این سخن باید مثل کشف تازه‌ای اعجاب‌انگیز باشد. برای یافتن مضمون در جایی که همه چیز مکرر و کهنه است. راهی نیست جز این‌که روش نگریستن و برداشت نو شود. به این ترتیب از هر حقیقت خارجی ، مضامین متعددی بر حسب نوع برداشت شخصی به‌دست خواهد آمد.
یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت       در بند مباش که مضمون نمانده است                 
مضمون اشعار صائب 
 مضمون اشعار صائب ، انسان و جهان است
خلقیات آدمی که خلقت دوگانه دارد                نیمی فرشته و نیمی اهریمنی

 ذ هن او مدام می‌کوشد رابطه‌ای بین انسان وطبیعت و
. طبیعت و انسان برقرار کند

و جهان که مجموعه‌ای از تضادها است. جمع نور و ظلمت است و نیز جمع حیات و ممات ،دوگانگی‌ای که حاصلش نظام احسن دستگاه خلقت استپرداختن به موضوعات مختلف در غزل و عدم وحدت موضوع در یک غزل در سبک هندی به سال‌های قبل از صائب ـ و بعد از سعدی بر می‌گردد. در عصر صفوی، زیبایی غزل در اختصاص داشتن هر بیت آن ، به یک معنی و اندیشه خاص است. این ویژگی سبک هندی، نیز به کمال در اشعار صائب دیده می‌شود.  معانی که صائب در غزل ـ بیان می‌کند منحصر به موضوعات غزل نیست.  عرفان به معنی عام و کلی ـ نکته‌های فلسفی ـ‌ اقتباء و عبوت ـ نکته‌های اجتماعی ـ انتقاد‌های تند ، از دکانداران شریعت و طریقت و اخلاق در شعر او موج می‌زند.  در دیوان صائب ، اثری از شور عاشقی سعدی و شیدایی مولانا نیست. صائب نیز با سعدی ـ حافظ و مولانا قابل مقایسه نیست ، زیرا که صائب پدیده‌ای است نو ظهور ـ و نماینده یک نوع خاص از غزل است. که پس از حافظ برای فرار از ابتذالی که، مقلدان حافظ به آن دچار شده بودند به وجود آمده است.صائب غزاداری پرهواخواهی در دوران ما است. کسی که از شیوه‌ صائب تقلید می‌کند (معنی گرانی) کسی نمی‌تواند انگه تقلید بزند زیرا پیروی از طریقه او از آنجا که پایه‌اش مبتنی بر معنی یابی است. داغ تقلید بر چنین شعری می‌زند ،

از موضوعات رایج غزل صائب، حسب حال است که در لابه‌لای این نوع غزل‌هایش می‌توان شخصیت و روحیه دو را تجسم کرد.
حساسیت شدید ـ بی‌قرای ـ شیدایی ـ‌ مردم‌گریزی ـ حیا ونرم خویی ـ فرار از تقلید و تعریف از خود.
  شیوه بیان صائب :

در این بخش کلیاتی از شیوه سخن او با توجه به بعضی از ابیات او ارائه می‌دهیم.

 

وزن در دیوان صائب محدود است.
از تکرار قافیه پروا ندارد. تکرار زیاد دارد.
شاعری است. شعر زیاد گفته ،بسیار پر شعر ـ که خود از این عیب خویش به این صورت عذر می‌خواند که:‌
نفس درازی من نیست صائب از غفلت          دلم گشاده به گفتار می‌شود چه کنم                   
خیلی از غزل‌های صائب، با قافیه و ردیفی است که مناسب غزل نیست اما به یافتن مضمون که مهم‌ترین رکن شعر در نظر او است کمک می‌کند. 
هنر خاص او در بیان معنا، استفاده از تمثیل است. ( معنی تمثیل: یک موقعیتی را با مثال عنوان می‌کند) 
تمثیل از زمان رودکی در شعر فارسی به کار می‌رفته 
بعدها بخشی از ادبیات ما را اشعار تمثیل تشکیل داده ( بیش‌تر مثنوی عارفانه سنایی ـ ‌عطار ـ مولانا)
تمثیل‌های کوتاه ومختصر که در بیتی یا مصراعی جای می‌گیرد و موضوعات بحث ما است بیشتر بعد از قرن پنجم به کار رفته است. 
صائب مفهوم کلی و عام را در مصراعی ذکر می‌کند و در مصراع دیگر توجیه یا تایید آن . 
مثالی از امور محسوس یا مقبول نظر عامه را می‌آورد.
 
در نمود نقشها  بی اختیار افتاده‌ام             مهره‌ی مومم به دست روزگار افتاده‌ام                              
 
در صائب این هنر وجود دارد که کلماتی را که به ظاهر هیچ ارتباطی و تناسبی باهم ندارند به دست نیروی ترکیب سحر آمیز مضمون به هم می‌بندد و وحدتی از این کثرت حاصل می‌کند.
 
من آن حسن غریبم کاروان آفرینش را        که جای سیلی اخوان، بود نیل بنا گوشم                
 
اجزای این بیت : حُسن ، غریب، کاروان، سیلی، اخوان، نیل، بناگوش
با به خاطر آوردن داستان یوسف (ع) معنی پیدا می‌کند. 
خواننده در می‌یابد که او حالت یتیمی را بیان می‌کند که مورد قهر و بی‌مهری قرار گرفته. 
قدرت این نیروی ترکیب از این همه بیش‌تر است. به طوری که می‌تواند خصوصیات تعارض و متضاد را در هم آمیزد. و به آ‌ن‌ها توافق و هماهنگی بخشد.
 
با آب رو بساز که جاوید زنده ماند             چون خضر هر که کرد، قناعت به آب خشک                   
 
خشک و آب ، آب تر است اما این‌جا ، خشک که مخالف تر است.
صفت تری و رطوبت شده است. اوج هنر صائب در این ترکیب است.
صفت‌های آرایه

صفت‌هایی چون مراعات النظیر ـ طباق ـ تضاد ـ ایهام ـ تناسب در اشعار صائب به وفور یافت می‌شود. 

از آ‌ن‌جا که یکی از منابع مهم تمثیل های صائب زندگی واقعی و مشاهدات عادی و روزمره  او است. 
بسیاری از لغات و اطلاعات عوامانه و بازاری در شعر او وارد شده است. وعده‌ای از ادبا که غزل را در اوج پاکی و زیبایی لفظ می‌خوانند به این پدیده در شعر او اعتراض کردند. 
اما صائب شاعر روزگار خود است روزگاری که شعر مردمی شده بود.
ورود لغات عامیانه هر گاه به دست شاعری استاد انجام شده باشد. نه تنها خطری برای شعر نیست بلکه سبب بارور شدن زبان است.
البته در اشعار صائب این ورود پاره‌ای اوقات استادانه و پاره‌ای اوقات سست انجام شده است.
 شرح حال صائب تبریزی ........................................................................................................... 1
 آثار صائب ................................................................................................................................ 2
 صائب از دید معاصرانش   .......................................................................................................... 3
پیدایش سبک هندی یا اصفهانی   ................................................................................................ 4
محتوای سخن صائب    ............................................................................................................... 5
 شیوه بیان صائب    ....................................................................................................................6 منابع ........................................................................................................................................ 7




تاریخ: سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان


چهارشنبه سوری به معنای چهارشنبه و سوری است یعنی جشنی که در غروب سه شنبه آخر سال گیرند و آتش افروزند و بر آن جهند برای رسیدن به سعادت و سلامتی در سال نو که به آن کل
ه چهارشنبه نیز گویند ،

عده ای گویند چهارشنبنه سوری از زمان ایران باستان بوده و عده ای گویند بعد از اسلام آمده ،چون قبل از اسلام روزهای هفته اسم نداشته اند وسال 12ماه بوده و هر ماه به نام یک ایزد آریایی بوده و هر ماه 30روز بوده و هر روز مربوط به یک ایزد آریایی بوده و نیایش مربوط به آن روز را داشته،ولی بعد از اسلام روزهای هفته به این ترتیب نام گذاری شد که ؛شنبه روز نیرنگ وکلک،یکشنبه کاشتن و ساختن،دو شنبه سفر و روزی جستن،سه شنبه حجامت،چهارشنبه شوم و نحسی،پنج شنبه حج،جمعه مسجد و زنان و پوشاک .
در روزگار باستان آتش مظهر فروغ ایزدی بود به
خاطرهمین مقدس بود و اولین عنصر از عناصر چهارگانه بود به خاطر همین در ایام و عیدها گرامی داشته میشد،مثل آذرجشن،آبان جشن،جشن سده و......
مثلا جشن آذر که در روز نهم آذر است به خاطر نامگذاری ماه آذر در این روز آتش روشن میکنند این روز روز عید آتش است و آذر نام فرشته ای است که نگهبان آتش
هاست.
پیروان آیین باستان گویند که ماخذ ،فلسفه و حکمت چهار شنبه سوری مشخص نیست و هر کسی عقیده ای دارد .
مثلا بعضی گویند در زمان زرتشت تحویل سال در سه شنبه ای بود که تاظهر آن در سال قدیم بود و از ظهر به بعد در سال جدید و چون آغاز هر روز را در نیمه شب هم
ان روز میدانستند بنابراین فردای آن سه شنبه را نوروز نامیدند و شبش را مطابق معهود جشن گرفتند آتش افروختند از آن پس آن شب را چهارشنبه سوری نامیدند،
و یا برخی گویند این روز بزرگداشت سیاوش است که در سال 1013پیش از میلاد برابر با روز چهارشنبه به دست افراسیاب کشته شد به خاطر همین در آخرین چهارشنبه سال از آتش میگذشتند تا یاد و خاطره سیاوش جاودان بماند.

_در روم که ادامه اساطیر و فرهنگ یونان است وستا که همان هستیای یونان است خدای آتش است،در چین تسودانگ،در هند آگنی،
در شب چهار شنبه سوری کوپه های آتش را روشن میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند
زردی من از تو سرخی تو از من
سپس خاکستر آتش را برده کنار دیواری میریزند کسی که خاکستر را برده هنگام بازگشت در میزند از درون خانه میپرسند کی هستی؟ میگه منم
میپرسند از کجا میای؟ میگه عروسی
میپرسند چی آوردی؟میگه تندرستی
_آجیل چهارشنبه سوری:مجموعه ای است که از دانه ها و میوه های خشک تشکیل میشود مانند: انجیر،کشمش،خرما،توت خشک،فندق،پسته،بادام خام،باسلوق،برنجک،مغزگردو،برگه هلو و زردآلو،جوزقند و آلو،شاه بلوط تشکیل میگردد که در برخی مناطق آن را از بازار یا باز
ار چهارشنبه میخرند و در برخی مناطق معمول است که هفت دختره باکره آن را پاک کنند این هدایا را به هنگام فرو آمدن فروهرها میگذاشتند تا آنها را خوشنود کنند وبه آن آجیل مشکل گشا نیز میگفتند.
_اسپند: در آتش چهارشنبه سوری مقداری اسپند میریزند تا چشم بد ،آفات و بلاهای زمینی و آسمانی را از خود دور کنند.
_کوزه شکنی:برای رفع قضا و بلا و شور بختی است، درکوزه سکه ای ناچیز می اندازند و از بالای بام به کوچه میفکنند و میگویند(درد و بلام بره تو کوزه، بره تو کوچه).
_شال اندازی:از بام سرای یا دودکش خانه دستمال یا ریسمانی را به درون خانه فرستند یا چیزی دهند یا چیزی گیرند یاکه تنها چیزی گیرند،این رسم بیشتر میان جوانان و نامزدان رایج است و از دختر مورد نظر و خانواده اش جواب مثبت یا منفی دریافت میکنند
_بخت گشایی:از دوران زرتشت بوده،در اوستا از سنگ مقدسی یاد شده که دختران و پسران آن را بغل میکردند و مراد میگرفتند،درشیراز به خانه آسیدا بوتراب میرون
د،در همدان به شیر سنگی یادگار هخامنشی آویزند،درتهران قدیم به توپ مروارید قاجاری می آویختند
_فال گیری:از زمان قدیم بوده و روحانیون قدیم باید تسبیح فال گیری و لوازم پیشگوئی داشتند،بعد با آمدن عارفان فال گیری به شیوه های تفأل زدن به دیوان حافظ معمول شد،ولی همچنان فالهایی مثل فال گوش و فال کوزه رایج است،فال گوش به این ترتیب است که اگر کسی نیاز یا حاجت داشت یا میخواست از آینده بداند نیت میکرد بعد به کوچه میرفت و در گوشه ای میایستاد و به حرف رهگذران گوش میکرد سخنان خوب یا بد خوش یا ناخوش رهگذران خوب یا بدی فال شنونده بود
فال کوزه به این شکل است که دوش
یزه میان سالی را انتخاب کنند کوزه سبزرنگی رابه او دهند او آن کوزه را پر از آب میکند بعد هر کسی نیت میکند و نشانی را در کوزه میاندازد در روز جشن دوشیزه های میانسال دوبیتی میخوانند و با خواندن هر دوبیتی یک نشان را از کوزه در میآورند نشان برای هر که بود فالش معلوم میشود، البته فال گوش وکوزه برای دختران است
_قاشق زنی:مخصوص جوانان است به خصوص پسرها که خودشان را به شکلهای مختلف در میآوردند قابلمه ای در دست میگرفتند و با قاشق و چنگال به آن میزدند و به در خانه دیگران میرفتند و از آنها میخواستند چیزی در آن بریزند و صاحب خانه ام چیزی در آن میریختند
مانند آجیل ،برنج،سکه ،گندم و..




تاریخ: سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 

قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز مي‌شود و با نام مردم پایان مي‌پذیرد. کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی مي‌پندارند و بی‌ایمانان امروز قیاس مي‌کنند ــ بیشتر توجهش به
طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!

کتابی است که نام بیش از 70 سوره‌اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره‌اش از پدیده‌های مادی و تنها 2 سوره‌اش از عبادات! آن هم حج و نماز. 

کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست.
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم ؛ تعلیم انسان با قلمآن هم در جامعه‌ای و قبایلی که در آن کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.

این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند ، لایه ‌ش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد ، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را که خواندنی نام دارد دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت ، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند ، و چون در بیداری رهایش کردند ، بالای سر در خواب گذاشتند و بالأخره این که مي‌بینی اکنون در خدمت اموات قرارش داده‌اند و نثار روح ارواح گذشتگان! و ندایش از قبرستان‌های ما به گوش مي‌رسد!

قرآن! من شرمنده توأم اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند مي‌شود همه از هم مي‌پرسند: چه کسی مرده است؟! چه غفلت بزرگی که مي‌پنداریم خدا تو را برای  مردگان ما نازل کرده است!
قرآن! من شرمنده توأم اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده‌ام!
یکی ذوق مي‌کند که تو را بر روی برنج نوشته! یکی ذوق مي‌کند که تو را فرش کرده! یکی ذوق مي‌کد که تو را با طلا نوشته! ‌یکی به خود مي‌بالد که تو را در کوچکترین قَطعِ ممکن منتشر کرده و ... آیا
واقعاً خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟!
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو. آنان که وقتی تو را مي‌خوانند ، چنان حظ مي‌کنند که گویی قرآن همین الآن بر ایشان نازل شده است.

آنچه ما با قرآن کرده‌ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیده‌ایم.

به یاد آوریم تذکر قرآن را که از این امت شکایت مي‌کند که بار خدایا! من در نزد اینان مهجور ماندم!

 




تاریخ: دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 

 عشق
عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.


عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.


راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :

انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.

فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است
...

 




تاریخ: شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شدناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت




تاریخ: شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

 

مردى را اختلاف با همسرش به جدايى منتهى شد. دوستى را که همنشين ديرين و يار شادى و اندوه وى بود، او را گاهى پرسيد: همسرت را چه مشکلى است که با وى اندر اختلافى. گفت: نسزايد که از همسرم مشکلى فاش کنم.
گاهى پس از جدايى، به ره دلجويى او را سوال ديگر نمود که او را چه نقص و عيب سبب اين جدايى شد. گفت: نه رسم جوانمردى است که عيب از دخت ديگران گويم.
وقتى پس از آن که خبر شد به بختى جديد روى آورده است، دوست را ندا داد کاى رفيق حال که او را سامان جديد و زندگى نو پيش آمده، بازگوى که اينک خطرى او را نخواهد بود و در پى احوال خويش است.
گفت: نه به هيچ روى و بها رضا دهم به طرح مشکل همسر ديگران که مرا با او کارى نيست.

 




تاریخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

مردى به آرايشگاه رفت تا موهاى سرش را کوتاه کند.
آرايشگر که کارش را شروع کرد آن‌ها گرم صحبت شدند و از اينطرف و آنطرف با هم حرف می‌زدند. تا آن که صحبت‌شان به موضوع وجود خدا کشيده شد.
آرايشگر گفت: من عقيده ندارم که خدا وجود دارد.
مرد گفت: چرا چنين فکرى می‌کنی؟
آرايشگر گفت: کافى است به خيابان بروى تا تو هم مثل من چنين اعتقادى پيدا کنى. اگر خدا وجود داشت آيا اين همه بيمار، بچه‌هاى بی‌سرپرست، و درد و مرض وجود داشت؟ من نمی‌توانم باور کنم که خداى بخشنده و مهربانى وجود داشته باشد و اين چيزها هم باشد.
مرد لحظه‌اى با خود فکر کرد و از ادامه گفتگو با آرايشگر منصرف شد.
هنگامى که آرايشگر کارش تمام شد، مرد دستمزد او را پرداخت و از آرايشگاه بيرون رفت.
درست در بيرون آرايشگاه فرد ژوليده‌اى را ديد باموهاى بلند و کثيف.
مرد به آرايشگاه بازگشت و به آرايشگر گفت: من فکر نمی‌کنم آرايشگرى وجود داشته باشد!
آرايشگر با تعجب پرسيد: چطور چنين چيزى می‌گويی؟ پس من که هستم؟ مگر من همين چند لحظه پيش سر شما را آرايش نکردم؟
مرد گفت: نه! هيچ آرايشگرى وجود ندارد زيرا اگر وجود داشت، هيچ فرد ژوليده‌اى با موهاى بلند و کثيف هم وجود نمی‌داشت، مثل اين مردى که الان بيرون آرايشگاه شماست.
آرايشگر لبخندى زد و گفت: اشتباه می‌کنيد! آرايشگر وجود دارد امّا علت وجود افراد ژوليده باموهاى بلند و کثيف اين است که آن‌ها به آرايشگر مراجعه نمی‌کنند.




تاریخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط رضا ارضی سلطان

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 545
تعداد مطالب : 168
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1



.