یک راهبه می تواند سرتاپای خود را بپوشاند تا زندگیش را وقف عبادت کند , درست است ؟
اما چرا وقتی یک زن مسلمان این کار را انجام دهد , مورد ملامت قرارمیگیرد ؟
بسياري از عکاسان حرفه اي تابستان را بهترين فصل براي عکاسي از افراد مي دانند. و همينطور در اين فصل بسياري از عکاسان ترجيح مي دهند در طبيعت عکاسي کنند و مردم هم دوست دارند عکس هاي زيبايي از خود در طبيعت داشته باشند. ولي گذشته از فصلي که در آن عکاسي مي کنيد به عنوان عکاس پرتره متوجه شدم يک چيز بين همه افراد مشترک است. آنها مي خواهند در عکس فوق العاده تر از حالت عادي به نظر برسند.
عکاسي از افراد ترکيبي بحراني از عوامل مختلف از جمله: نور پردازي در فضاي بسته و در فضاي آزاد، مکان يابي خلاق، برجسته سازي سوژه، ثبت احساسات و شخصيت فرد و آخرين و يکي از مهمترين آنها ژست گرفتن تشکيل شده است. که رعايت تک تک آنها در خلق تصويري زيبا حياتي است.
ژست گرفتن چيزي جز زبان بدن نيست. انگشتي که جايي را نشان مي دهد، شانه هاي افتاده، سر پايين و… هر کدام مي تواند بيانگر حالت ها و خصوصيات شخصيتي فرد باشد. اصولا ژست گرفتن سوژه را عکاس مي بيند و کنترل مي کند و بايد به سوژه خود بياموزد چگونه احساسات خود را در تصوير به نمايش بگذارد حتي به اين شيوه مي توان از فرد شخصيتي متفاوت به نمايش گذاشت.
کمي بيشتر دقت کنيد: فردي با اعتماد به نفس بالا با شانه هاي خميده و سر پايين نمي ايستد. آنها راست مي ايستند و چهره اي دارند که که گويي نسبت به زندگي شور و هيجان زيادي دارند. فردي که ساکت و گوشه گير است نمي تواند به راحتي در وسط خيابان برقصد ولي کسي که پر انرژي و پر حرارت است هنگامي که صداي موسيقي را مي شنود نا خودآگاه از جايش بلند مي شود و شروع به حرکت مي کند.
درباره آناتومي بدن فکر کنيد: هر قسمت از بدن هر کسي حرف هاي زيادي براي درباره شخصيت او بيان مي کند به خصوص اگر هر کدام از آنها در موقعيت درست قرار گرفته باشد. شما به عنوان عکاس چهره بايد بتوانيد هر عضو بدن را در جاي مناسب قرار دهيد و دانش خود را درباره زبان بدن تقويت کنيد.
در اينجا بعضي از اصول کلي براي ژست گرفتن را بيان مي کنيم. آنها را مطالعه کنيد و با استفاده از ترکيبي از آنها عکس هاي مختلف بگيريد و تاثير اين حرکت ها را در عکس هاي خود ببينيد. به تدريج متوجه مي شويد عکس هايي گرفته ايد که با شما سخن مي گويند.
دست ها
انگشتان دختران بايد بلند و زيبا باشد بنابراين به گونه اي عکس بگيريد که در آن انگشت ها باز باشد و کشيده ديده شوند.
دست هاي پسران و آقايان بهتر است نيمه بسته باشد گويي سنگي در دست دارند.
بازو و ساعد
خميدگي دست ها از آرنج بيانگر احساس راحتي شخص است
اگر دست ها راست و کشيده باشند احساسي از رسميت و خشونت را القا مي کنند ( با احتياط بيشتري از اين وضعيت استفاده کنيد.)
سر / چانه
اگر سر کمي به عقب متمايل شود معمولا چاشني شرارت را به عکس هاي شما مي افزايد. (به خصوص براي آقايان) البته از اين وضعيت در هر شرايطي نمي توانيد استفاده کنيد و بهتر است قبل از استفاده از آن خوب فکر کنيد.
اگر سر را به سمت بالا بگيريد طوري که از شانه ها فاصله زيادي بگيرد احساس طنز و سبکي به سوژه شما مي افزايد.
اگر سر را پايين نگه داريد تا به شانه هاي نزديک تر شود بيانگر قدرت و جايگاهي خاص است. به خصوص اگر از بالا عکس بگيريد اين وضعيت پر رنگ تر به چشم مي خورد.
ساق پا
ساق ها اگر جدا از يکديگر قرار گيرند احساس قدرت را القا مي کنند.
وقتي فرد ايستاده است يکي از ساق هاي سوژه بايد وزن او را نگه دارد و ساق پاي ديگر به سمتي يا به جلو تمايل داشته باشد و حتي مي توانيد پشت پاي ديگر مانند رقصنده هاي باله قرار گيرد.
شانه ها
بهتر است شانه ها در يک سطح قرار نگيرند.
شانه هاي پر که از بالا ديده شوند بيانگر قدرت هستند.
مفاصل
يک قانون کلي براي همه مفاصل وجود دارد،آنها را خم کنيد. فرقي نمي کند مفصل زانو، آرنج، مچ و يا هر مفصل ديگري که مي خواهد باشد اين قانون درباره آن صادق است.
باسن
دختران و خانم ها بهتر است کمي باسن خود را به جلو متمايل نمايند تا کشيده تر به نظر برسند.
ادیسون در سنین پیری پس از اختراع لامپ، یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود هزینه می كرد.
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود.
در همین روزها بود كه نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتاً كاری از دست كسی بر نمیآید و تمام تلاش مأموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است. آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.
پسر با خود اندیشید كه احتمالاً پیرمرد با شنیدن این خبر سكته میكند و لذا از بیدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید كه پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یك صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می كند.
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او میاندیشید كه پدر در بدترین شرایط عمرش بسر میبرد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سر شار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ میبینی چقدر زیباست! رنگ آمیزی شعله ها را میبینی؟ حیرت آور است! من فكر میكنم كه آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! كاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید. كمتر كسی در طول عمرش امكان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش میسوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت میكنی؟
چطور میتوانی؟ من تمام بدنم میلرزد و تو خونسرد نشسته ای؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو كه كاری بر نمیآید. مأمورین هم كه تمام تلاششان را میكنند. در این لحظه بهترین كار لذت بردن از منظرهایست كه دیگر تكرار نخواهد شد!
در مورد آزمایشگاه و باز سازی یا نو سازی آن فردا فكر میكنیم! الآن موقع این كار نیست!
به شعله های زیبا نگاه كن كه دیگر چنین امكانی را نخواهی داشت!
فردا صبح ادیسون به خرابه ها نگاه کرد و گفت: "ارزش زیادی در بلا ها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که میتوانیم از اول شروع کنیم."
توماس آلوا ادیسون سال بعد مجدداً در آزمایشگاه جدیدش مشغول كار بود وهمان سال یكی از بزرگترین اختراع بشریت یعنی ضبط صدا را تقدیم جهانیان نمود. آری او گرامافون را درست یك سال پس از آن واقعه اختراع کرد.
ارزش زیادی در بلاها وجود دارد چون تمام اشتباهات در آن از بین میرود.
I always feel happy, you know why?
من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟
Because I don't expect anything from anyone,
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،
Expectations always hurt .. Life is short .. So love your life ..
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات
عشق بورز ..
Be happy .. And keep smiling .. Just Live for yourself and ..
خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..
Befor you speak » Listen
قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن
Befor you write » Think
قبل از اینکه بنویسی » فکر کن
Befor you spend » Earn
قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش
Befor you pray » Forgive
قبل از اینکه دعا کنی » ببخش
Befor you hurt » Feel
قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن
Befor you hate » Love
قبل از تنفر » عشق بورز
زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم، باز ميشناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند. اختيار از ما سلب ميشود. سکوت میکنيم و غرقه در حضور آنان مست میشويم و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
*در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت، يك مورد تحقيقاتي به ياد ماندني اتفاق افتاد : شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد. او اظهار داشته بود كه هنگام خريد يك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطي خالي است.*
*بلافاصله با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه اين مشكل بررسي، و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد.
مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند: پايش ( مونيتورينگ) خط بسته بندي با اشعه ايكس.*
*بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين، دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهيز گرديد. سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند.
*نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غيرمتخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد: تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطي خالي را باد از خط توليد دور کند!!!*
*نکته:*
*معمولا در بسياري از موارد راههاي ساده تري نيز براي حل هر مسئله و يا مشکلي وجود دارد. هميشه به دنبال ساده ترين راه حلها باشيد
او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم...
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
پاینده باد خاك ايران ما
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
*ميگويند در کشور ژاپن مرد ميليونري زندگي ميکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و براي مداواي چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزريق کرده بود اما نتيجه چنداني نگرفته بود.
وي پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زياد درمان درد خود را مراجعه به يک راهب مقدس و شناخته شده مي بيند.*
*وي به راهب مراجعه ميکند و راهب نيز پس از معاينه وي به او پيشنهاد کرد که مدتي به هيچ رنگي بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمين خود دستور ميدهد با خريد بشکه هاي رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آميزي کند.همينطور تمام اسباب و اثاثيه خانه را با همين رنگ عوض ميکند.
پس از مدتي رنگ ماشين، ست لباس اعضاي خانواده و مستخدمين و هر آنچه به چشم مي آيد را به رنگ سبز و ترکيبات آن تغيير ميدهد و البته چشم دردش هم تسکين مي يابد.*
*مدتي بعد مرد ميليونر براي تشکر از راهب وي را به منزلش دعوت مي نمايد. راهب نيز که با لباس نارنجي رنگ به منزل او وارد ميشود متوجه ميشود که بايد لباسش را عوض کرده و خرقه اي به رنگ سبز به تن کند. او نيز چنين کرده و وقتي به محضر
بيمارش ميرسد از او مي پرسد آيا چشم دردش تسکين يافته؟ مرد ثروتمند نيز تشکر کرده و ميگويد :" بله . اما اين گرانترين مداوايي بود که تاکنون داشته". مردراهب با تعجب به بيمارش ميگويد بالعکس اين ارزانترين نسخه اي بوده که تاکنون تجويز کرده ام.*
*براي مداواي چشم دردتان، تنها کافي بود عينکي با شيشه سبز خريداري کنيد و هيچ نيازي به اين همه مخارج نبود.
براي اين کار نميتواني تمام دنيا را تغيير دهي، بلکه با تغيير ديدگاه و يا نگرشت ميتواني دنيا را به کام خود درآوري.*
*نکته:*
*تغيير دنيا کار احمقانه اي است اما تغيير ديدگاه و يا نگرش ما ارزانترين و موثرترين روش ميباشد.*
* پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد :
"پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجابودي مزرعه را براي من شخم مي زدي.
دوستدار تو پدر".*
*طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".*
*ساعت 4 صبح فردا مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟*
*پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم".*
*نکته:*
*در دنيا هيچ بن بستي نيست.
کشاورزي الاغ پيري داشت که يک روزاتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعي کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد.
براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد،کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و زياد زجر نکشد.
مردم با سطل روي سر الاغ هر بار خاک مي ريختند اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش را مي تکاند وزير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد سعي مي کرد روي خاک ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينکه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد.
**نکته:*
*مشکلات، مانند تلي از خاک بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم:*
*اول: اينکه اجازه بدهيم مشکلات ما را زنده به گور کنند.*
*دوم: اينکه از مشکلات سکويي بسازيم براي صعود.*
سه پاكت نامه
آقاي اسميت به تازگي مديرعامل يك شركت بزرگ شده بود. مديرعامل قبلي يك جلسه خصوصي با او ترتيب داد و در آن جلسه سه پاكت نامه دربسته كه شمارههاي 1 و 2 و 3 روي آنها نوشته شده بود به او داد و گفت:
«هر وقت با مشكلي مواجه شدي كه نميتوانستي آن را حل كني، يكي از اين پاكتها را به ترتيب شماره باز كن.»
چند ماه اول همه چيز خوب پيش مي رفت تا اينكه ميزان فروش شركت كاهش يافت و آقاي اسميت بد جوري به درد سر افتاده بود. در نااميدي كامل، آقاي اسميت به ياد پاكت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره 1 را باز كرد. كاغذي در پاكت بود كه روي آن نوشته شده بود: «همه تقصير را به گردن مديرعامل قبلي بينداز.»
آقاي اسميت يك نشست خبري با حضور سهامداران برگزار كرد و همه مشكلات فعلي شركت را ناشي از سوء مديريت مديرعامل قبلي اعلام كرد. اين نشست در رسانهها بازتاب مثبتي داشت و باعث شد كه ميزان فروش افزايش يابد و اين مشكل پشت سر گذاشته شد.
يك سال بعد، شركت دوباره با مشكلات توليد توأم با كاهش فروش مواجه شد. با تجربه خوشايندي كه از پاكت اول داشت، آقاي اسميت بي درنگ سراغ پاكت دوم رفت. پيغام اين بود: «تغيير ساختار بده.»
آقاي اسميت به سرعت طرحي براي تغيير ساختار اجرا كرد و باعث شد كه مشكلات فروكش كند. بعد از چند ماه شركت دوباره با مشكلات روبرو شد. آقاي اسميت به دفتر خود رفت و پاكت سوم را باز كرد.
پيغام اين بود: «هر چه سريعتر سه پاكت نامه آماده كن!!!!.»
reza2214.persiangig.com/video/UNKNOWN_PARAMETER_VALUE.swf
مبارزه ماهیها با لاک پشتها برای نجات تخمهایشان
استاد داروسازي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: مصرف چاي سبز موجب كاهش كلسترول و وزن افراد ميشود.
محمد صالحي سورنقي در گفتوگو با فارس افزود: چاي سبز طعم تلخ و رنگ سبز كمرنگ دارد.
وي گفت: چاي سبز يكي از بهترين مواد غذايي ضد سرطاني است و از كبد در برابر سلولهاي سرطاني محافظت ميكند.
استاد داروسازي دانشگاه علوم پزشكي تهران افزود: چاي سبز موجب كاهش كلسترول خون و كاهش وزن ميشود و ضد ويروس است.
صالحي سورنقي گفت: تفاوت چاي سبز با چاي سياه اين است كه چاي سبز كافئين بسيار كمتري نسبت به چاي سياه دارد و مصرف آن براي رفع خستگي مؤثر نيست. چاي سياه 2 تا 4 گرم كافئين دارد كه چاي سبز بسيار كمتر از اين مقدار كافئين دارد.
وي گفت: براي تهيه چاي سبز ميتوان 3 تا 4 گرم چاي را در قوري ريخته و 15 دقيقه بر حرارت غيرمستقيم حرارت داده شود تا كاملاً دم بكشد تا رنگ سبز روشن و مزهاي متفاوت از چاي سياه به دست آيد
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت:
- بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون ناراحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!
روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندنی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه .استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه .شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید . استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید.شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود .."پیرهندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتربشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب
آه ای دوست، نه تو میمانی و نه اندوه،
و نه هیچ یک از مردم این آبادی،
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،
لحظه ها عریانند،
به تن لحظه خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز....
روی آدرس بالا کلیک نموده و سپس در صفحه اي كه باز مي شود اسكرول پايين تصوير را به سمت چپ و راست ببريدتا شگفت زده شويد
قرآن اظهار مي دارد كه دو دريا وجود دارند كه با هم تلاقي دارند اما به خاطر سد و حايلي كه ميان آنهاست، با هم مخلوط نمي شوند.
بديهي است كه اگر درياها باهم تلاقي كنند، مخلوط مي شوند. اما قرآن از پديده اي غيرمعمول خبر مي دهد كه دانشمندان اخيرا آن را كشف كرده اند. اقيانوس هاي مديترانه و اطلس (آتلانتيك) از نظر مواد تشكيل دهنده شيميايي و زيست شناختي، باهم تفاوت دارند. دانشمند فرانسوي جكوئزيوز كاستي كه تحقيقات زيردريايي گوناگوني را در تنگه جبل الطارق به اجرا گذاشته است، تا اين پديده را تبيين كند، به اين نتيجه رسيده است كه: «به طور غيرمنتظره اي، چشمه هاي آب تازه از سواحل شمالي و جنوبي جبل الطارق جريان مي يابند. اين چشمه هاي عظيم كه در زاويه هاي 45درجه به طرف يكديگر حركت مي كنند، يك سد دوسويه را شكل مي دهند. علت اين مسئله اين واقعيت است كه اقيانوس هاي مديترانه و اطلس (آتلانتيك) نمي توانند باهم درآميزد و مخلوط شوند.»
آيا رسول الله (ص) درباره مواد تشكيل دهنده شيميايي و زيست شناختي آب دريا تحقيقاتي انجام داده بوده تا اين پديده هاي نامتعارف را كشف كند..؟
یک متخصص تغذیه و رژیم درمانی گفت: فستفودها، چه خوب چه بد، چه خوشمان
بیاید چه خوشمان نیاید، واقعیت دنیای امروز هستند و رژیم غذایی ما را
تغییر
دادهاند.
دکتر مسعود کیمیاگر در گفتگو با هفته نامه سلامت اظهار
داشت: در بسیاری از مواقع حتی بر خلاف میل باطنی خود باز هم مجبور به
استفاده از این غذاها هستیم اما اگر میخواهید فستفود کمخطرتری بخورید،
بهتر است به برخی نکات توجه کنید.
منوی فستفود، جذاب و رنگارنگ است و طیف وسیعی از خوراکیها را
دربرمیگیرد. این منو آنقدر متنوع است که گاهی در انتخاب غذای مناسب
سردرگم میشویم. فراموش نکنید که
این دستورات برای افراد کاملا سالم است و افرادی که از بیماریهای خاص رنج
میبرند، باید رژیم غذایی خاص خود را داشته باشند.
1 ساندویچهای برگر
بهطور کلی همبرگرها به مراتب از سوسیسها و کالباسها بهتر هستند زیرا مواد
نگهدارنده ندارند ولی باید سعی کنیم برگرهایی انتخاب کنیم که از نوع مرغوب
باشند.
2 پیتزای مخصوص
پیتزای مخصوص، پیتزایی است که همه چیز در آن به چشم میخورد. بنابراین
حجم و کالری بالایی دارد که باعث چاقی میشود. از سوی دیگر ماده اصلی
این پیتزاها، سوسیس و کالباس است که مورد تایید متخصصان تغذیه نیست. فلفل
سبز، گوشتقرمز و سبزیجاتی که در این پیتزاها به کار میرود از موارد خوب
این دسته از پیتزاهاست. یک پیتزای مخلوط تقریبا 1200 کالری انرژی دارد.
بنابراین باید در مصرف آن محتاط بود تا به چربی دور شکممان اضافه نشود.
3 دوبل برگر
میزان استاندارد مصرف روزانه گوشت بین 80 تا 100 گرم است ولی دوبل برگر
تقریبا 180 گرم گوشت دارد. این گوشت اضافی در بدن تجمع پیدا میکند و
باعث چاقی و دیگر مشکلها میشود. اگر کسی گرسنه است بهتر است نان بیشتری
بخورد و از مصرف بیشتر گوشت پرهیز کند.
4 پیتزای پپرونی
ماده اصلی پیتزای پپرونی، سوسیس است که به دلیل داشتن چربی، نمک و مواد
نگهدارنده، مصرف آن به هیچوجه به صلاح نیست.
5 پیتزای مرغ و قارچ - پیتزای قارچ و گوشت
با یک درجه تخفیف نسبت به پیتزای سبزیها، بهترین نوع پیتزا به شمار
میآید. فقط افرادی که نسبت به مصرف گوشت قرمز محدودیت یا حساسیت
دارند باید در مصرف این نوع پیتزا محتاط باشند. اما بهطور کلی چون مصرف
گوشت بخشی از یک رژیم غذایی سالم است، فرد میتواند گوشت مورد نیاز روزانه
خود را از این طریق به دست بیاورد.
6 قارچ برگر
قارچ یک نوع شکم پرکن است و برای افرادی که گرسنه هستند، یک انتخاب مناسب است.
بعضیها به اشتباه قارچ را جایگزین گوشت میدانند، این در حالی است که
قارچ به هیچ عنوان جای گوشت را نمیگیرد و این شعار را بیشتر
تولیدکنندگان قارچ رواج میدهند.
7 پیتزای سبزیها
بینظیرترین نوع پیتزا است و برای کسانی که به دنبال یک فستفود نسبتا
سالم هستند، بهترین انتخاب به شمار میآید.
8 پیتزای چیپس و پنیر
بدترین نوع پیتزا است. زیرا چیپس از وحشتناکترین خوراکیهایی است که بشر اختراع
کرده است. به دلیل ترکیبهای مضری که در اثر سرخ کردن سیبزمینی ایجاد
میشود و چربی و ترانس بالایی که دارد خوردن حتی یک حلقه سیبزمینی سرخ
شده خیانت نابخشودنی در حق بدن است. پایه پیتزا خود،
ناسالم است و چیپس و پنیر آن را ناسالمتر میکند و به اصطلاح گل بودن و
به سبزه نیز آراسته شدن است.
9 چیزبرگر
اگر فرد مشکل چربی و اضافه وزن نداشته باشد، نسبت به همبرگر معمولی به خصوص
برای جوانان غذای کاملتری به حساب میآید. زیرا چیزبرگر میتواند برای
جوانانی که کمتر لبنیات مصرف میکنند، تامینکننده کلسیم باشد. یک ساندویچ
چیزبرگر دارای هر 4 گروه غذایی یعنی پروتئین، لبنیات، غلات و سبزیها است.
10 ساندویچ هاتداگ
به دلیل اینکه سوسیس ساندویچ هاتداگ در روغن سرخ نمیشود و معمولا آن را
کبابی میکنند، نسبت به ساندویچ سوسیس که در روغن سرخ میشود، انتخاب
بهتری است.
11 ساندویچهای ژامبون
کالباسها نیز دارای مواد نگهدارنده و چربی فراوان هستند و همان مشکلات
سوسیسها را
دارند. علاوه بر این، ساندویچها دو مشکل دیگر نیز دارند؛ اول اینکه
خیارشور فراوان دارند که میتواند سبب افزایش
فشارخون، سرطان و مشکلهای دیگر شود و دوم اینکه در آنها از نان سفید
استفاده میشود که مصرف آنها توصیه نمیشود. بهتر است در ساندویچها به
جای خیارشور از گوجه، کلم، کاهو و دیگر سبزیجات استفاده شود.
12 مرغهای سوخاری و بریانی
تلاش ما باید این باشد که از موادی که با روغن داغ سرخ میشوند دوری کنیم.
بنابراین مرغهای بریانی یک غذای سالم و مقوی محسوب میشوند. مرغ سوخاری
هم باید با حداقل روغن و در روغن مناسب سرخ شود. معیار بدی روغن هم این
است که یا سیاه شود یا دود از آن بلند شود یا بدبو شود.
13 ژامبون تنوری
ژامبون معمولی از ژامبون تنوری بهتر است چون در اثر تنوری کردن، ممکن است
ترکیبهای حلقوی در ژامبون ایجاد شود که این ترکیبها سرطانزا هستند.
14 ساندویچ سوسیس
سوسیسها به دلیل دارا بودن نمک، چربی و مواد نگهدارنده برای سلامت فرد
مضر هستند و مصرف زیاد آنها توصیه نمیشود. مواد نگهدارنده باعث تولید
نیتروزآمین در بدن میشوند که سرطانزابودن آنها
اثبات شده است. این مواد دارای آثار تجمعی هستند و اگر مرتبا استفاده
شوند، در درازمدت میتوانند باعث سرطان شوند.
15 ساندویچ کبابترکی
سالمترین ساندویچها بهشمار میآیند به شرط اینکه هنگام سرو به آنها سس مایونز
اضافه نشود و بدون خیارشور سرو شوند. در مجموع کباب ترکی مرغ از کباب ترکی
گوشت بهتر است.
16 ساندویچ رستبیف- استیک
جزو ساندویچهای خوب طبقهبندی میشوند و ایراد آنها این است که در روغن
سرخ میشوند.
17 سیبزمینی سرخکرده
بدیها و مضرات سیبزمینی سرخکرده تمامی ندارد. در اثر سرخ کردن
سیبزمینی علاوه بر اسیدهای چرب ترانس دو ترکیب آکریلامید و پروکسید نیز
در سیبزمینی
تولید میشود که سرطانزا و برای کبد نیز مضر هستند.
18 زیتون
زیتون یکی از
بهترین میوهها است و روغن آن نیز مفید است. زیتون یکی از خوراکیهای
اصلی در بهترین رژیم غذایی دنیا، یعنی رژیم غذایی مدیترانهای است و گفته
میشود که به همین دلیل است که ایتالیاییها عمر طولانی دارند و این کشور
جایی برای زندگی پیرمردها است. زیتون دارای اسید اولیک است و ماده غذایی
خیلی خوبی بهشمار میآید به شرط اینکه خیلی شور نباشد.
19 قارچ سوخاری - میگوی سوخاری
ایراد سوخاریها این است که خیلی سرخ میشوند و آرد فراوانی دارند. ولی
نکته مهم این است که خاصیت میگوی سوخاری به دلیل اینکه در یک پوشش قرار
میگیرد و غیرمستقیم حرارت میبیند، نسبت به میگوی معمولی بیشتر حفظ
میشود.
20 دوغ، نوشابه، آبمیوه و دلستر
پادشاه این دسته از نوشیدنیها دلستر است زیرا سرشار از ویتامینهای
خانواده B است و بعد از آن نیز دوغ قرار میگیرد. دلیل اینکه دلستر از
دوغ بهتر است به نمک زیاد دوغ مربوط میشود. اگر دوغ کمنمک باشد بهترین
نوشیدنی به حساب میآید. بعد از این دو هم آبمیوه قرار میگیرد و
نوشابه و مضرات آن هم که کاملا روشن است.
ﻣﺛﺎﻟﯽ در ﻣورد ﻣدﯾرﯾت زﻣﺎن
ﯾك ﻛﺎرﺷﻧﺎس ﻣدﯾرﯾت زﻣﺎن ﻛﮫ در ﺣﺎل ﺻﺣﺑت ﺑرای ﻋدهای از داﻧﺷﺟوﯾﺎن رﺷﺗﮫ
ﺑﺎزرﮔﺎﻧﯽ ﺑود، ﺑرای ﺗﻔﮭﯾم ﻣوﺿوع، ﻣﺛﺎﻟﯽ ﺑﮫ ﻛﺎر ﺑرد ﻛﮫ داﻧﺷﺟوﯾﺎن ھﯾﭻ وﻗت
آن را ﻓراﻣوش ﻧﺧواھﻧد ﻛرد.
او ھﻣﺎﻧطور ﻛﮫ روﺑروی اﯾن ﮔروه از داﻧﺷﺟوﯾﺎن ﻣﻣﺗﺎز ﻧﺷﺳﺗﮫ ﺑود ﮔﻔت: »ﺑﺳﯾﺎر
ﺧوب، دﯾﮕر وﻗت اﻣﺗﺣﺎن اﺳت!«
ﺳﭘس ﯾك ﻛوزه ﺳﻧﮕﯽ دھﺎن ﮔﺷﺎد را از زﯾر زﻣﯾن ﺑﯾرون آورد و آن را روی ﻣﯾز
ﮔذاﺷت.
ﭘس از آن ﺣدود دوازده ﻋدد ﻗﻠوه ﺳﻧﮓ ﻛﮫ ھر ﻛدام ﺑﮫ اﻧدازه ﯾك ﻣﺷت ﺑود را ﯾك ﺑﮫ
ﯾك و ﺑﺎ دﻗت درون ﻛوزه ﭼﯾد.
وﻗﺗﯽ ﻛوزه ﭘر ﺷد و دﯾﮕر ھﯾﭻ ﺳﻧﮕﯽ در آن ﺟﺎ ﻧﻣﯽﮔرﻓت از داﻧﺷﺟوﯾﺎن ﭘرﺳﯾد:
»آﯾﺎ ﻛوزه ﭘر اﺳت؟«
ھﻣﮫ ﺑﺎ ھم ﮔﻔﺗﻧد: ﺑﻠﮫ
او ﮔﻔت: »واﻗﻌﺎ ً؟«
ﺳﭘس ﯾك ﺳطل ﺷن از زﯾر ﻣﯾزش ﺑﯾرون آورد. ﻣﻘداری از ﺷنھﺎ را روی ﺳﻧﮓھﺎی داﺧل ﻛوزه
رﯾﺧت و ﻛوزه را ﺗﻛﺎن داد ﺗﺎ داﻧﮫھﺎی ﺷن ﺧود را در ﻓﺿﺎی ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯾن ﺳﻧﮓھﺎ ﺟﺎی دھﻧد.
ﺑﺎر دﯾﮕر ﭘرﺳﯾد: »آﯾﺎ ﻛوزه ﭘر اﺳت؟«
اﯾن ﺑﺎر ﻛﻼس از او ﺟﻠوﺗر ﺑود، ﯾﻛﯽ از داﻧﺷﺟوﯾﺎن ﭘﺎﺳﺦ داد:
»اﺣﺗﻣﺎﻻ ﻧﮫ«
او ﮔﻔت: »ﺧوب اﺳت« و ﺳﭘس ﯾك ﺳطل ﻣﺎﺳﮫ از زﯾر ﻣﯾز ﺑﯾرون آورد و ﻣﺎﺳﮫھﺎ را داﺧل ﻛوزه
رﯾﺧت.
ﻣﺎﺳﮫھﺎ در ﻓﺿﺎی ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯾن ﺳﻧﮓھﺎ و داﻧﮫھﺎی ﺷن ﺟﺎی ﮔرﻓﺗﻧد. او ﺑﺎر دﯾﮕر ﮔﻔت:
»ﺧوب اﺳت«
در اﯾن ﻣوﻗﻊ ﯾك ﭘﺎرچ آب از زﯾر ﻣﯾز ﺑﯾرون آورد و ﺷروع ﺑﮫ رﯾﺧﺗن آب در داﺧل
ﻛوزه ﻛرد ﺗﺎ وﻗﺗﯽ ﻛﮫ ﻛوزه ﻟب ﺑﮫ ﻟب ﭘر ﺷد. ﺳﭘس رو ﺑﮫ ﻛﻼس ﻛرد و ﭘرﺳﯾد:
»ﭼﮫ ﻛﺳﯽ ﻣﯽﺗواﻧد ﺑﮕوﯾد ﻧﻛﺗﮫ اﯾن اﯾن ﻣﺛﺎل در ﭼﮫ ﺑود؟«
ﯾﻛﯽ از داﻧﺷﺟوﯾﺎن ﻣﺷﺗﺎق دﺳﺗش را ﺑﻠﻧد ﻛرد و ﮔﻔت: اﯾن ﻣﺛﺎل ﻣﯽﺧواھد ﺑﮫ ﻣﺎ
ﺑﮕوﯾد ﻛﮫ ﺑرﻧﺎﻣﮫ زﻣﺎﻧﯽ ﻣﺎ ھر ﭼﻘدر ھم ﻛﮫ ﻓﺷرده ﺑﺎﺷد، اﮔر واﻗﻌﺎ ﺳﺧت ﺗﻼش
ﻛﻧﯾم ھﻣﯾﺷﮫ ﻣﯽﺗواﻧﯾم ﻛﺎرھﺎی ﺑﯾﺷﺗری در آن ﺑﮕﻧﺟﺎﻧﯾم.
اﺳﺗﺎد ﭘﺎﺳﺦ داد: »ﻧﮫ!«
»ﻧﻛﺗﮫ اﯾن ﻧﯾﺳت، ﺣﻘﯾﻘﺗﯽ ﻛﮫ اﯾن ﻣﺛﺎل ﺑﮫ ﻣﺎ ﻣﯽآﻣوزد اﯾن اﺳت ﻛﮫ اﮔر ﺳﻧﮓھﺎی
ﺑزرگ را اول ﻧﮕذارﯾد، ھﯾﭻ وﻗت ﻓرﺻت ﭘرداﺧﺗن ﺑﮫ آنھﺎ را ﻧﺧواھﯾد ﯾﺎﻓت.«
ﺳﻧﮓھﺎی ﺑزرگ زﻧدﮔﯽ ﺷﻣﺎ ﻛدامھﺎ ھﺳﺗﻧد؟
ﻓرزﻧدﺗﺎن، ﻣﺣﺑوﺑﺗﺎن، ﺗﺣﺻﯾﻠﺗﺎن، روﯾﺎھﺎﯾﺗﺎن، اﻧﮕﯾزهھﺎی ﺑﺎ ارزش، آﻣوﺧﺗن ﺑﮫ
دﯾﮕران، اﻧﺟﺎم ﻛﺎرھﺎﯾﯽ ﻛﮫ ﺑﮫ آن ﻋﺷق ﻣﯽورزﯾد، زﻣﺎﻧﯽ ﺑرای ﺧودﺗﺎن،
ﺳﻼﻣﺗﯽﺗﺎن و ...«
ﺑﮫ ﯾﺎد داﺷﺗﮫ ﺑﺎﺷﯾد ﻛﮫ اﺑﺗدا اﯾن ﺳﻧﮓھﺎی ﺑزرگ را ﺑﮕذارﯾد، در ﻏﯾر اﯾن ﺻورت
ھﯾﭻﮔﺎه ﺑﮫ آنھﺎ دﺳت ﻧﺧواھﯾد ﯾﺎﻓت.
اﮔر ﺑﺎ ﻛﺎرھﺎی ﻛوﭼك )ﺷن و ﻣﺎﺳﮫ( ﺧود را ﺧﺳﺗﮫ ﻛﻧﯾد، زﻧدﮔﯽ ﺧود را ﺑﺎ ﻛﺎرھﺎی
ﻛوﭼﻛﯽ ﻛﮫ اھﻣﯾت زﯾﺎدی ﻧدارﻧد ﭘر ﻣﯽﻛﻧﯾد و ھﯾﭻ ﮔﺎه وﻗت ﻛﺎﻓﯽ و ﻣﻔﯾد ﺑرای
ﻛﺎرھﺎی ﺑزرگ و ﻣﮭم )ﺳﻧﮓھﺎی ﺑزرگ( ﻧﺧواھﯾد داﺷت.
ﭘس اﻣﺷب ﯾﺎ ﻓردا ﺻﺑﺢ، ھﻧﮕﺎﻣﯽ ﻛﮫ ﺑﮫ اﯾن داﺳﺗﺎن ﻛوﺗﺎه ﻓﻛر ﻣﯽﻛﻧﯾد، اﯾن ﺳوال را
از ﺧود ﺑﭘرﺳﯾد:
»ﺳﻧﮓھﺎی ﺑزرگ زﻧدﮔﯽ ﻣن ﻛداماﻧد؟«
آنﮔﺎه
اول آنھﺎ را در ﻛوزه ﺧود ﺑﮕذارﯾد.
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی
هر وقت موفق به فریب دادن کسی شدی؛
قبل از اینکه فکرکنی چقدر احمق بود؛
به این فکرکن که چقدر به تو اعتماد داشته...
کج دار و مریض یا کج دار ومريز !!
اصطلاح کج دار و مریز یا به صورتی که بیشتر مردم فکر می کنند و می نویسند «کج دار و مریض»
از جمله اصطلاحاتی است که توسط مردم به اشتباه به کار می رود.
مردم آن رابا مریضی مرتبط می دانند.
این اصطلاح در اصل کج دار و مریز است.
این اصطلاح به معنای این است که : ظرف را کج نگه دار و در عین حال مواظب باش که نریزد.
این اصطلاح هیچ نسبتی با مریضی ندارد!
شاعر در این خصوص می گوید:
رفتــم بـه سـر تـربت شمس تبـریـــز //// دیــدم دوهــــزار زنگیــــان خونــریـــز
هر یک به زبان حال با من می گفت //// جامی که به دست توست کج دار و مریز